جماران: امام خمینی خطاب به معلمان می گوید: شغل بسیار شریفی دارید؛ یعنی شغل آدم سازی، یعنی شغل انبیا.(صحیفه امام جلد 10، ص41) اکنون باید از مسوولان نظام آموزش و پرورش پرسید؛ پدیده رسوای معلم آزاری و کشتن یک معلم و سقوط جایگاه و حرمت این قشر را چگونه معنا می کنند و اگر خود را متعهد به کلام امام خمینی می دانند؛ در برابر این فاجعه چه مسوولیتی احساس می کند؟
قتل محسن خشخاشی، معلم مظلوم بروجردی، که در حین تدریس توسط دانش آموز 15 ساله اش در کلاس درس و با ضربات وحشیانه چاقو در پیش چشم دیگر دانش آموزان مضروب شد؛ پدیده ای بی سابقه در کشور ماست که از سویی نشان دهنده چالش بزرگ حشونت در مدارس و از سوی دیگر نمادی از سقوط جایگاه معلم به مثابه محصول سقوط اخلاقی و صعود خشونت در جامعه است.
گرچه قتل بی سابقه است؛ اما معلم کشی استمرار و برآیند بی توجهی نظام آموزش و پرورش به پدیده معلم آزاری و هتک حرمت و سقوط جایگاه معلم در مدارس است که سال هاست مورد بی توجهی این وزارت خانه قرار گرفته است.

این سقوط و صعود اما؛ علاوه بر آن که چالش بی اخلاق و خشونت در مدارس را پیش چشم مسوولان وزارت آموزش و پرورش می آورد؛ نشانه های برجسته ای از نقاط ضعف و ناکارآمدی های نظام تربیتی و فرهنگی این وزارت خانه را در اختیار مسوولان کشور می گذارد که در صورت نادیده نشدن و کتمان نکردن آن ها و پدید آمدن درکی آسیب شناسانه می توان امید درمان و بازیابی و پیدایی آنچه را داشت که یادگار عزیز امام با تعبیر «نهضت ادب و اخلاق» به عنوان نیاز جامعه امروز ما از یاد کرد.
کشف قاتل شاید وظیفه دستگاه انتظامی و امنیتی است؛ اما توقف معلم آزاری و بازیابی جایگاه معلمان مسوولیت تمامی بدنه دستگاه سیاست گذاری کشور است. در اینجا نگرانی از آن است که دومی در سایه انجام وظیفه اولی که تا لحظه ارسال این متن به تحقق نپیوسته است؛ به فراموشی سپرده شود و جز تعارفاتی کلامی و ابراز همدردی هایی ترحم مآبانه تغییری در سیاست های کشور رخ ندهد.
فاجعه عظیم آن نیست که گاه فاصله هایی نجومی با سیاست هایی پیرجماران برای ما تصویر کرد، داریم؛ فاجعه آن است که در جهلی مرکب، تصویر آن عارف مهربان را بر بالای سر می نهیم و گزاره های سیاستی او را در زیر پا و آن گاه خود را مقلد خمینی عزیز می دانیم و امروز خود را محصول و همسو با آرمان های انقلابی که او رهبری کرد وانمود می کنیم. اگر امام عزیز با تأکید فراوان می گفت «مسئله فرهنگ و آموزش و پرورش در رأس مسائل کشور است» (جلد 15، ص 309)؛ امروز باید مسوولان و کارسناسان سیاست گذاری عمومی تحلیل کنند؛ که آیا این وزارت خانه در «رأس» است یا در «کف»؟ و در این صورت فرآیند سیاست گذاری عمومی (Public Policy) کشور به معنای عالمانه و متدولوژیک آن چه نسبتی با آرمان های خمینی کبیر دارد؟

آنچه که در پی می آید؛ یادداشت اختصاصی دکتر مهدی چوبینه عضو هیأت علمی سازمان پژوهش و تألیف کتب درسی برای سایت جماران است؛ که با تحلیلی ساده خلأهای سیاست گذاری تربیتی و پرورشی نظام آموزش و پرورش را در کاهش و کنترل خشونت هویدا می سازد.
این یادداشت اما، مهم تر از هویدا ساختن کاستی ها و خلأ ها، بی توجهی به این خلأها و ضعف سیاست گذاری فرهنگی و تربیتی را در وزارتخانه ای آشکار می کند که امروزه بیش از آن که به عنوان وزارت آموزش و پرورش متولی سیاست گذاری آموزش و پرورش در کشور باشد؛ به عنوان وزارت اداره امور مدارس، متولی نوعی تصدی گری و مدرسه داری به جای سیاست گذاری شده است و گویی تنها دلنگران اداره و حفظ وضع فاجعه بار موجود است
.
از این منظر شاید بتوان بی تفاوتی به شدت آزار دهنده نظام آموزشی دربرابر نیازهای بزرگی که هر یک روح و جان فرزندان و آینده سازان این کشور را در کنار معلمان آن مورد آزارهای و اذیت های فراوان قرار می دهد؛ خود به عنوان یک عامل بنیادین خشونت در مدارس و خشونت در جامعه قابل مطالعه باشد
.
جماران با استقبال از یادداشت های کارشناسان و معلمان و مدیران نظام آموزشی در این زمینه متن کامل تحلیل دکتر چوبینه را در ادامه تقدیم خوانندگان گرامی می کند
.

نقش نظام آموزشی در کنترل خشونت های اجتماعی

یکی از کارکردهای مهم همه نظام های آموزشی علاوه بر انتقال مواریث فرهنگی و دانش و فن روز به مخاطبین خود ، آماده سازی نسل آینده برای قبول نقش های اجتماعی است .به عبارت دیگر فضای مدارس ما جایگاه آغازین تمرینات شهروندی و تثبیت آنها خواهد بود . هر گاه واقعه یا حادثه ای در این روند رخ دهد، همه افکار عمومی و هم چنین اهل فن و متخصصین با چالش ها و سوالات بسیاری مواجه می شوند . در این نوشته بنا بر این است تا با واکاوی حادثه اخیر در یکی از مدارس بروجرد به ابعاد و زوایای مختلف مساله خشونت در نظام آموزشی و رابطه متقابل آن بپردازیم تا شاید با آشکار شدن برخی از مسایل بتوان راهکارهایی برای جلوگیری از تکرار آن بیابیم .

در بدو امر ضروری است تا برخی از مفاهیم مورد بحث تعریف شوند تا منظور نویسنده و خواننده به اشتراک لازم برسد و تعابیر مختلف و گاه متضادی مستفادنگردد .از این رو بر پایه ساخت منطق علمی می بایست چیستی ؟ چرایی ؟ کجایی؟ چگونگی ؟ موضوع خشونت را بازنمایی کرد .

خشونت چیست ؟

خشونت معادل لغت violence و از نظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است و بر اساس نظر برخی از متخصصان در ساده ترین شکل ، عبارت است از تحمیل ارادی خود به دیگران، از طریق اعمال زور. خشونت را می‌توان «اعمال یک نیروی فیزیکی بر یک شیء یا یک فرد و یا یک گروه اجتماعی که با قصد یا بدون قصد سبب زیان یا تخریب دیگری شود»، هم تعریف کرد.

چرا خشونت بروز می کند ؟

عصبانیت و عصبیت مقدمه بروز خشونت است . عصبانیت می تواند عوامل گوناگونی داشته باشد از جمله:
کم حوصلگی ، کم ظرفیتی، ضعف و ناتوانی مزاج، عدم اعتماد به نفس و خود کم بینی، حساسیت های افراطی، منفی بافی و سوء ظن به دیگران، همانند سازی و تقلید از والدین، همسالان و همکلاسان و .بسیاری علل دیگر که لازم است هر گاه به آن می اندیشیم طبقه سنی افراد را هم لحاظ کنیم از این جهت شاید این نوشته تاکیدش بر موضوع عصبیت و خشونت در دانش آموزان باشد .بدون یک پژوهش دقیق امکان اظهار نظر متقن در باره این سوال که کدام دسته از دانش آموزان بیشتر تمایل به خشونت دارند ، میسر نباشد اما بر اساس تجربه می توان گفت .پسر ها از دختر ها بیشتر و سنین 10 تا 15 سالگی اوج بروز رفتار های خشونت آمیز است .

کجا بیشتر رفتار خشونت آمیز بروز می کند ؟

پاسخ این سوال چندان روشن نیست اما به طور کلی هم در خانه هم در مدرسه و هم در جامعه امکان بروز خشونت وجود دارد .شاید روانشناسان بتوانند به این سوال بهتر پاسخ بدهند که سلسله عواملی که موجب ظهور و بروز خشونت کدامند ؟ اما از دیدگاه کسانی که در حوزه تعلیم و تربیت فعالیت می کنند آن چه اهمیت دارد این است که در همه فضاهای سه گانه ای که محل بروز خشونت است ، به یک شکل و به یک اندازه این واقعه رخ نمی دهد وتجربه نشان داده است در محیط های خانوادگی ، گرایش های خشونت آمیز به گونه ای در مبلمان و چیدمان اسباب منزل تاثیر متقابل دارد یعنی از یک سو ذهن مستعد به خشونت محیط زندگی آشفته تری داشته و محیط های آشفته در بروز خشونت موثر هستند .این نکته به خاطر خواهد آورد که نقش اولیای مدرسه در شکل دهی فضای مدارس تا چه حد می تواند در این بحث موثر باشد .

خشونت بی‌سبب رخ نمی دهد . هر گاه فرصتی به دست آید و از فردی که مرتکب رفتار خشونت آمیز شده در مورد کرده اش سوال کنید بی تردید با توجیهات مختلفی روبرو می شوید که اگر چه نهایتا اظهار ندامت را در پی خواهد داشت اما هیچ تضمینی برای اثبات آن نیست . بی چاره گی و درماندگی از یافتن راه حل های دیگر در چنین مواقعی چنین به نظر می رساند که آخرین و یا ساده ترین راه حل در اعمال خشونت است

واقعه ای که رخ داد ، درس عبرت است یا سوار شدن بر موج فرصت طلبی ؟

حادثه دلخراشی در یکی از مدارس شهر بروجرد رخ داد و معلمی در مقابل چشم دانش آموزانش به دست دانش آموزی به قتل رسید افکار عمومی بر انگیخته شد. و به مدد امکانات فناورانه در کسری از ثانیه خبر چند بار دور کره زمین چرخید .واکنش های متفاوتی بروز کرد .عده ای معلم ،عده ای مدیر ،عده ای والدین و عده ای هم جامعه را مسبب اصلی این حادثه قلمداد کردند .در پی این نظرات مختلف شاید سوالات زیادی به ذهن خطور کند . از جمله :

1- چه کس یا چه کسانی مقصر اصلی این حادثه بودند ؟
2- پدری که همراه فرزندش به مدرسه احضار می شود آیا راضی به چنین امری بوده ؟
3- در شهر بروجرد که به شهری فرهنگی با افراد تحصیل کرده اشتهار دارد ، چنین واقعه ای چگونه قابل توجیه است ؟
4- بین مدیر مدرسه و پدر دانش اموز چه چیزی گذشته ؟ ایا با حضور دانش آموز بوده ؟ این گفتگو دامنه سرشکستگی و فروپاشی روانی او را تشدید نکرده است ؟
5- بعد از بیرون آمدن از دفتر مدیر چه گفتگویی بین پدر و پسر رد و بدل شده است ؟
6- چرا از حضور دانش آموز در کلاس توسط معلم مرحوم ممانعت شده ؟
7- سایر دانش آموزان کلاس چه نظری دارند ؟
8- کارد آشپزخانه همیشه همراه دانش اموز بود ؟
9- در مدرسه هیچ نظام کنترلی در وسایل همراه دانش آموزان وجود ندارد؟ ایا مشکل یا مشکلات دیگری موجب عدم امنیت دانش آموز نشده است ؟
10- حمل سلاح سرد به تنهایی در مدارس ما جرم نیست ؟
11- چه عوامل دیگری پس از ممانعت معلم از حضور دانش آموز در کلاس سبب بروز جنون آنی وی شده ؟
12- در حالی که اغلب بزه کاران از عواقب رفتار خود اطلاع دارند چه عاملی موجب بروز جرم شده است ؟
13- آیا اولیا خانه و مدرسه به موضوع کسب آرامش در مواقع بحرانی آشنایی دارند ؟ و بچه ها را برای مواجهه با چنین شرایطی آماده می کنند؟
14- آیا فضای داخلی مدرسه و کلاس از فشار عصبی می کاهد یا تنش را افزایش می داده است ؟کدام نهاد مسئول تامین بهداشت روانی بچه هاست ؟
15-در برنامه های درسی موجود جایی برای پرداختن به این موضوعات دیده شده است؟
16- اسناد بالا دستی نظیر سند تحول و برنامه درسی ملی در ذات خود پرهیز از خشونت را به شکل آشکار و پنهان لحاظ کرده است ؟

این سوالات را همچنان می توان ادامه داد و برای پاسخ به هر یک از آنها می توان مقاله ای نگاشت .بنابراین برای رسیدن به پاسخی روشن برای سوال اصلی این نوشته شاید بد نباشد یک بار دیگر به این سوال نگاهی بیندازیم .

"چگونه از بروز ناهنجاری های تربیتی و خشونت بار در فضاهای آموزشی جلو گیری کنیم ؟"

پرسشی اساسی که پاسخی اساسی نیز می طلبد . براساس قاعده تجزیه مشکلات و رفع مشکلات کوچکتر برای رسیدن به راه حل اصلی ، می بایست ابتدا عوامل مداخله گر را معرفی نموده و سپس خود سوال را به بخش های کوچکتر تقسیم نمود و آن گاه با پیدا شدن پاسخ برای سوالات کوچکتر احتمالا پاسخ مساله به دست خواهد آمد .

در بروز ناهنجاری های اجتماعی نظیر خشونت چه عواملی دخیل هستند ؟

معلم ، اولیا ، قوانین ، اسناد و برنامه های آموزشی ، فضا یا محیط . از جمله عوامل مداخله کننده هستند . معلم و اولیا جنسی متفاوت از سایر مقولات دارند .در این بخش به این دو مورد که ماهیت انسانی دارند توجه می کنیم و بقیه موارد را به فرصت دیگری موکول خواهیم کرد .

حال ببینیم هر کدام از این دو چه ویژگی و شرایطی دارند .

1- معلم، انسانی معمولا وارسته با شرح وظایفی مشخص که بر اساس تفاوتهای فردی موفق یا ناموفق عمل می کند .با همه ضعف ها و قوت های علمی ، اقتصادی و اجتماعی . به دلیل ماهیت انسانی با قدرت مانور در تغییر رفتار ، کردار و پندار که در قالب گفتار تجلی پیدا می کند . در این بحث از تاثیرگذارترین عوامل به حساب می آید .

2- اولیا ، اعم از اولیای خانه یا مدرسه . یکی از مشکلات اصلی نظام آموزشی ما انتظارات و توقعات زیادی است که از آموزش و پرورش بوجود آمده است . به نظر برخی همه مشکلات عالم و آدم می بایست بوسیله نظام آموزشی و برنامه های درسی حل و فصل شود .شاید در روزگاری که شرایط اقتصادی چندان مطلوب نبود برخی از برنامه ریزان و معلمان برای کسب در آمد بیشتر مدعی بودند که در همه زمینه ها باید برای نظام آموزشی نسخه ای بپیچند و تصمیم گیرندگان اصلی آموزش و پرورش را نا خواسته به این سمت و سو کشانده اند . در حالی که در گذشته های نه چندان دور بخشی از تربیت و حتی تعلیم بر عهده خانواده ها بود . اگر چه ماهیت خانواده و کارکردهای درونی اش نسبت به گذشته تفاوت کرده اما این تفاوتها و تغییرات را می بایست پس از شناخت دقیق به نفع نظام آموزشی مصادره کرد نه این که کلا آن را معطل بگذارند و دخالتی از آن نخواهند . با چنین رویکردی اولیا از عوامل مهم بازدارند ه در ترویج خشونت های فردی و جمعی خواهند بود

تما م داستان حول موضوعی به نام دانش آموز دور می زند .شاید لازم است در این بخش نگاهی هم به او بیندازیم . در نظام آموزشی ما دانش آموزان از سن 6 تا 17سالگی حضور دارند اگر این دوره 12 ساله را به 4 دوره سه ساله تقسیم کنیم دوره دوم، دوره چهارم ، دوره اول و دوره سوم به ترتیب کمترین مشکلات را دارند به عبارت دیگر دانش آموزان در دوران سه ساله سوم تحصیلات خود اوضاعی بسیار بحرانی دارند سن دانش آموزان در این دوران یعنی از 12 تا 15 سالگی از پرفراز و نشیب ترین سالهای زندگی بچه ها و به خصوص پسرهاست مشکلات هر جنس هم ویژگی های خاص حود را دارد . در این سن او در پی ایجاد و تقویت هویت و شناخت خویشتن خویش است . تا قبل از ورود به این دوران تصور می کرده که پدرش قوی ترین مرد جهان و معلمش دانا ترین فرد دنیاست .با وارد شدن به این مرحله که هم زمان است با تغییرات فیزیولوژیکی و تغییر در ترکیبات هورمونی ، فرمان های جدیدی از مغز صادر می شود که از منظر خودش طبیعی است اما در نظر دیگران دارای تغییرات آشکاری است .او اکنون به روشنی دریافته که پدرش نه تنها قوی ترین مرد جهان نیست که نهایتا زورش به مادرش می رسد و یا در مدرسه متوجه می شود که معلمش هم صبحانه می خورد یا به دستشویی می رود و مثل آدمهای دیگر رفتار می کند که حوایج سایرین را دارد و همه چیز را هم بلد نیست در مواجهه با این آگاهی ها ی مکشوفه و تغییرات درونی ناشی از بلوغ ، به قصد اصلاح دید دیگران تصمیم به افشا گری می گیرد .یعنی از پدرش چیزهایی می خواهد که می داند قادر به تامین آنها نیست . یا از معلمش سوالاتی می پرسد که احتمال می دهد او از پاسخگویی به آنها عاجز است در این موقع است که والدین یا معلمان باید خاستگاه این درخواستها و سوالات و رفتار ها را بدانند .تنبیه کردن (اعم از بدنی یا غیربدنی ) بدترین واکنشی است که والدین یا معلمان ممکن است از خود بروز دهند . دانش آموز با رفتار و گفتار و کردارش قصد آزار دادن آنها را ندارد بلکه می خواهد به شیوه خود به اطرافیان و دیگران دانش آموزان اعلام کند که مواظب باشید مثل من فریب نخورید .افشاگری ناتوانی پدر و نادانی معلم نوعی واکنش طبیعی به برداشت های اشتباه شخص دانش آموز است .پس در این حالت بیش از گذشته نیازمند به حمایت و مراقبت دارد .

در موضوع درس و برنامه های درسی رسمی هم به عنوان مقوله موثر، وضعیتی قابل تامل دارند . اساسا این مقوله هیچ نقطه روشنی چه پنهان و چه پیدا در خود ندارد و به عنوان عنصری خنثی فقط در صدد ادای دین و انجام تکالیف خود به عنوان یک برنامه درسی است .شاید باید از این منظر اعتراف کنیم که برنامه های درسی ما ( نه برنامه های آموزشی ما ) فاقد مشخصات عاطفی لازم است در بین عوامل و عناصر تاثیر گذار در نظام های آموزشی تنها برنامه درسی است که ثابت است و سایر عوامل مثل محیط ، فضا ، تجهیزات دارای تفاوت و تغییرات آشکاری هستند از این نظر وظیفه ای سنگین بر عهده برنامه های درسی است که به طور منطقی در شرایط متمرکز هر گز قادر به پاسخگویی به مطالبات مخاطبین خود نخواهد بود زیرا کدام برنامه درسی واحدی قادر خواهد بود به همه نیاز های جامعه متنوع فرهنگی و اجتماعی پاسخ دهد ؟ چنین برنامه وجود خارجی ندارد و اصرار به حفظ وضع موجود ناشی از محافظه کاری افراطی است .در چنین شرایطی اغلب به دور از واقعیت ها بر روی یک خط فرضی تعادلی با چشم بسته حرکت آموزشی اتفاق می افتد که فاقد پشتوانه های محکم پژوهشی است . از سوی دیگر ، معلمان ما آموزش های کافی و لازم را در این زمینه ندیده اند و شاید اگر فریاد و فغان صنفی جمعی را در نیاورد، باید بگوییم کلا ما معلم به معنی واقعی کلمه در اختیار نداریم . کمتر دیده شده است که معلمان ما مسلط به موضوعاتی نظیر روانشناسی رشد یا کودکی و نوجوانی باشند فقط برخی از موضوعات روانشناسی یادگیری آن هم نه چندان عمیق به آنها ارائه شده است یا خود مطالعه کرده اند .البته حساب افراد موفق که بر حسب ویژگی های فردی و بالا بودن ضریب راءفت به لحاظ شخصیتی واکنش های مطلوبی از خود بروز می دهند ، از این موارد جداست .

نکته آخر، بحثی است با عنوان فضا .منظور از فضا ، امکانات و تجهیزات آموزشی و مبلمان مدارس ماست .شاید بتوان گفت که در برخی از واحد های آموزشی استفاده درست و بجا از این مقوله گاهی کمبود های سایر مقولات را به نحو هوشمندانه تعدیل کرده است . و عناصر فضا در جهت بهداشت روانی مخاطبین نظام آموزشی مورد استفاده قرار گرفته است . مثلا فضای مدارس روستایی در قیاس با با فضای مدارس شهری به خصوص در کلان شهر ها که قیمت زمین سرسام آور است بر روی رفتار دانش آموزان تاثیر داشته و در پرخاشگری های نوجوان دوره دوم مقاطع تحصیلی اعم از دختر و پسر موثر است . با چنین وضعیتی شاید بد نباشد نسبت به ضعف ها و کاستی های خود با دقت و تعمق بیشتری تامل کنیم .انتظارت خود را از نظام آموزشی تعدیل کنیم و تصمیم این نکته که همه زمینه های تعلیم و تربیت را بر عهده آموزش و پرورش بگذاریم تعدیل نماییم . در چنین صورتی ممکن است نظام اموزشی ما بتواند صاحب اثر در رفع یا کاهش خشونت در فضاهای آموزشی و طبعا در جامعه باشد .چرا که می دانیم تمرین شهروندی در محیط مدارس آغاز و انجام می شود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.