به گزارش خبرنگار جماران خسرو نورمحمدی محقق برنامه ریزی کشور بر اساس آرا دکتر حسین عظیمی در نشست هفتگی موسسه دین واقتصاد با موضوع برنامه ریزی هسته های خط دهنده گفت: ایران جزو اولین کشورهای درحال‌توسعه جهان است که به تدوین و اجرای برنامه‌ریزی جامع روی آورده است. ولی علیرغم بیش از 70 سال سابقه برنامه‌ریزی توسعه، هنوز به موفقیت عمده در این زمینه دست نیافته است یا به عبارت روشن‌تر به اهداف خود از اجرای این برنامه‌ها دست نیافته است. این در حالی است که بسیاری از کشورهای جهان که دیرتر از ایران اقدام به برنامه‌ریزی نمودند و حتی تجارب ایران را به عنوان الگو برای خود مدنظر قرار داده بودند توانستند در رسیدن به اهداف برنامه‌ای خود بسیار موفق‌تر از ایران عمل کنند.

نور محمدی در توضیح تئوری دست نامرئی گفت: علم اقتصاد مدرن در سال 1776 با انتشار کتاب ثروت ملل توسط فیلسوف انگلیسی (آ. اسمیت) پایه‌گذاری شد. تئوری آدام اسمیت برنامه برنامه ریزی بدون برنامه ریزی یا دست نامرئی است. در نظام سرمایه‌داری خالص یا نظام ناب سرمایه‌داری با نظم «بگذار هر کار در نظم آزاد خود انجام شود» مواجهیم، سرمایه‌گذاران موجوداتی هستند که هرچند به دنبال نفع شخصی خود هستند.

وی درباره نقش دولت در این تئوری اظهار کرد: دولت در این نظام هیچ نقشی ندارد و اقتصاد می تواند آزادانه عمل کند. مطابق پیش بینی اسمیت این اقتصاد موجب رشد تولید، ایجاد اشتغال، ایجاد تعادلهای مختلف در جامعه و نهایتاً فراوانی کالا در عین نوآوری، تنوع و ارزانی می‌شوند. در این نظام جامعه و به تبع آن تک تک آمار آن در نهایت به بالاترین حد رفاه «ممکن، معقول، و عادلانه» دست خواهند یافت.

نور محمدی ادامه داد: این تئوری 150 سال در کشورهای سرمایه داری ادامه پیدا کرد تا اینکه دو اثر منفی را از خود نمایش داد. اول اینکه هرچند تولید ملی و تولید سرانه افزایش می‌یابد، ولی نه تنها سطح عمومی رفاه به صورت خود به خودی افزایش نمی‌یابد، بلکه فقر مطلق افزایش زیادی پیدا می کند. دومین مورد اینکه بحران های اقتصادی ادواری پیش آمد.

نور محمدی در ادامه گفت: اشکالات نظام سرمایه داری آزاد باعث به وجود آمدن نظام کمونیستی شد. اقتصاد دانان کمونیستی بر این باور بودند که نظام اقتصادی که بر اساس منافع افراد شکل بگیرد، منافع اشخاص عاملی برای استثمار و عدم پیشرفت می شوند. بنابراین نظام کمونیستی دولت را برخلاق نظام سرمایه داری وارد بازار کرد.

وی در ادامه درباره نتایج اقتصاد کمونیستی گفت: در این نظام هیچ نوع آوری در طی هفتاد سالی که این تئوری حاکم بود پدید نیامد. علاوه بر این دولت در تماماین سال ها مسیر حرکتی ثابت داشت. عدم کارآیی اقتصادی نهادینه شده در این جوامع، همراه با محدودیت منابع باقی مانده برای سرمایه‌گذاری در زمینه‌های غیرنظامی، همراه با فشارهای ناشی از جهانی شدن اقتصاد، و همراه با عدم توفیق در یافتن پاسخ‌های علمی در نظریه‌پردازی مربوط به ساختار دولت در این کشورها، نهایتاً باعث فروپاشی کامل این نظام سیاسی و به همراه آن فروپاشی ایده و نظریة دولت برنامه‌ریز و فعال مایشاء اقتصادی شد.
نورمحمدی در ادامه به این نکته اشاره کرد که این مسئله در دولت مانیز اتفاق افتاده است و تاحدی نظام اقتصادی ما شبیه به نظام اقتصادی کمونیستی است.
نورمحمدی در توضیح نظام سومی که برای برنامه ریزی اقتصادی تدوین شد، گفت: در زمینة نظریه و اندیشة مربوط به نظام و دولت ناب سرمایه‌داری پیشرفت‌های تئوریک قابل توجهی در کشورهای سرمایه داری حاصل و به کار گرفته شد. نام برنامه ریزی اقتصادی نوع سوم « دولت و جامعه رفاه» است. که همچنان سرمایه داری را در درون خودش دارد اما مفهوم جدیدی به نام حقوق بشر را به آن اضافه شده است. که در آن شهروندان اجازه دخالت، حضور و انجام کار اقتصادی در بازار را دارند.

وی افزود: انجام پاره‌ای اصلاحات، نظام ناب سرمایه‌داری (همانگونه که شومپیتر، یکی از اقتصاددانان و جامعه‌شناسان برجستة جهان صنعتی مطرح و پیش‌بینی کرد) از صحنه گیتی حذف و "دولت و جامعه رفاه" به تدریج جای نظام مورد بحث را گرفت. در نظام سیاسی ـ اجتماعی "دولت و جامعه رفاه" برخی از پایه‌های مهم نظام سرمایه‌داری ناب پابرجا ماند و برخی دیگر از ستونهای این نظام اصلاحاتی را پذیرا گردید. از جمله باید تأکید کرد که در این نظام و حکومت جدید نیز پی‌گیری نفع شخصی و مقدس بودن مالکیت خصوصی پابرجا ماند. آنچه مورد اصلاح واقع شد، از یکسو معطوف به نقش و وظیفة دولت بود و از سوی دیگر مربوط به حقوق می‌شد که تحت عنوان "حقوق بشر" تبیین و برخورداری از آنها بدون تکیه بر "فعالیت و دستاوردهای فردی" آحاد جامعه به عنوان حقوق قانونی مردم شناخته شد و پایه‌گذاری نظام جامع تأمین اجتماعی را بر عهده گرفت.

نورمحمدی در ادامه به توضیح نظریه کینز پرداخت و گفت: خلاصة سخن و نظریه کینز این بود که هرچند به کارگیری "دست نامرئی" کلاسیک در نظام اقتصادی می‌تواند از هر دو دیدگاه کلان و خرد تعادل را در بازارهای مختلف اقتصادی به وجود آورد، ولی این تعادل، الزاماً تعادل اشتغال کامل نیست. به عبارت دیگر تعادل اقتصادی که در جامعه سرمایه‌داری بر اساس "دست نامرئی" ایجاد می‌شود می‌تواند تعادل در سطح اشتغال ناقص (بیکاری گسترده) و یا تعادل در حد استفاده بیشتر از حد از ظرفیت‌ها (شرایط تورمی) باشد. مهم‌تر این که، هیچ نوع مکانیسم خود به خود در سطح کلان جامعه برای حرکت دادن تعادل عملی حاصله در یک اجتماع به سوی نقطه تعادل اشتغال کاری در بطن نظام ناب سرمایه‌داری وجود ندارد.

وی در ادامه در بیان کارکرد نظریه کینز اظهار کرد: نوآوری تئوریک کینز باعث گردید که در "نظام ناب سرمایه‌داری" تغییراتی صورت پذیرد و نقش و وظائف تازه‌ای در این نظام بر عهدة دولت قرار گیرد. این نقشها عبارتند از: جمع‌آوری مستمر و نظامدار آمار و اطلاعات تفصیلی اقتصادی، تعبیه مدل های تفصیلی متکی بر مطالعات وسیع تئوریک در زمینة سیاستگذاری اقتصادی به ویژه در حوزه‌های بودجه و سیاستهای پولی، و تدوین و اجرای سیاستهای اقتصادی متکی بر قوانین علم اقتصاد برای مدیریت تقاضای کل این تحولات، نظام ناب سرمایه‌داری را به نظام سرمایه‌داری هدایت شده تبدیل کرد و این نظام به طور مشخص و منسجم، از سالهای پس از جنگ دوم جهانی در تمامی کشورهای توسعه یافتة جهانی به کار گرفته شد.

نورمحمدی ادامه داد: با وجود اینکه تئوری های کینز در کشورهای توسعه یافته به خوبی عمل کرده بود، این تئوری نتوانست جای خود را در کشور های در حال توسعه باز کند و به شکلی موفق عمل نماید. بیشتر تئوری هایی که بعد از جنگ جهانی دوم در کشور های در حال توسعه روی کار می آمد توسط دانشمندان کشورهای توسعه یافته بود.

وی در ادامه با بیان اینکه برنامه ریزی های اقتصادی در کشورهای در حال توسعه باعث به وجود آمدن برنامه ریزی توسعه شد، گفت: به طور خلاصه در برنامه ریزی توسعه دو راهکار برای بهبود و قدرتمند کردن بازار وجود دارد؛ یکی اینکه این کشورها باید یک سیستم بودجه عادی داشته باشند که با آن به مسائل کشور بپردازیم و دیگری بودجه بودجه امور توسعه‌ای، بدیهی است که در هر یک از این دو بودجه به صورت جداگانه، دارای بودجه‌های جاری و سرمایه‌گذاری ثابت نیز خواهند بود.

نورمحمدی در توضیح نقش دولت دربرنامه ریزی توسعه، توضیح داد: دولت نمی تواند مثل دولت های کشورهای توسعه یافته از هدایت و کنترل بازار دست بکشد. از سوی دیگر در نظام برنامه‌ریزی کمونیستی، معمولاً تشکیلات برنامه‌ریزی در رأس سایر تشکیلات دولتی است، چرا که عمدة عملیات مربوط به طراحی و اجرای تخصیص منابع در این دستگاه صورت می‌گیرد. حال آنکه در تشکیلات برنامه‌ریزی توسعه، تلاش می‌شود که سازمانی مستقل، مدرن، با سرمایة انسانی قابل توجه، با محوریت تخصص و شایسته محوری، با بودجه‌های از پیش مشخص شده سرمایه‌ای امر برنامه‌ریزی محدود هسته‌ای را عهده‌دار باشد.

وی ادامه داد: بنابراین دولت در کشورهای در حال توسعه نه می تواند کاملا از بازار کنار بکشد و نه اینکه وسط بازار قرار بگیرد. در نتیجه در این کشورها دولت باید یک دولت کاملا کارآمد باشد که بتواند با اقدامات مثبت و صحیح فرآیند گذر و توسعه را سریع تر کند. این همان برنامه ریزی توسعه است.

نور محمدی گفت: برای موفق شدن برنامه ریزی توسعه در کشور ما هفت شرط نیاز است. اولین شرط این است که الگوی برنامه ریزی الگوی مناسب باشد. شرط دوم شکل ساختار سیاسی است، چرا که هر ساختار سیاسی نمی تواند موفق شود. سومین شرط برای این موفقیت این است که هر کشوری در روابط بین الملل باید رابطه ای مشخص چه خوب و چه بد داشته باشد.

وی در توضیح چهارمین شرط بیان کرد: به دلیل بحث زمان و دست آورد های مداوم و نو جهان باید به لحاظ عینی و تحقیقاتی مراکز تحقیقاتی توسعه در هر کشور به شدت کارآمد و از نظر تعدادی زیاد باشند. شرط پنجم داشتن انباشت سرمایه است. شرط ششم روابط این است که سازمانی و توانایی کشور در این زمینه بالا باشد. سیستم اداری که در آن قرار است توسعه رقم بخورد باید سیستم اداری بسیار کارآمد باشد. و در نهایت شرط هفتم نیروی انسانی است.

نور محمدی با بیان اینکه تنها قصد دارد به بررسی شرط اول بپردازد، گفت: برای این کار باید اول مفهوم توسعه را توضیح داد. برای توسعه تعریف های مختلفی شده است، اما در حقیقت توسعه این است که در جامعه سنتی تغییرات مهمی در ساختارهای آن صورت می دهد و آن را از جامعه ای سنتی به جامعه ای مدرون تبدیل می کند.

وی افزود: جامعه سنتی بر پایه دو اندیشه، تمدن خود را ساخته است. در جامعه سنتی هر زمان اتفاقی قرار است رخ دهد بر پایه دو اصل رخ می دهد. یا بزرگتر و اشرافیت در آن جامعه وجود دارد که تعیین می کند جامعه و افراد آن جامعه باید به چه شکل عمل کنند و یا اینکه سنت ها این کار را انجام می دهند.

وی ادامه داد: اما جامعه ای که در آن سنت ها و اشرافیت نباشد برای اینکه جامعه را پیش ببرد به نوآوری و خلاقیت در امور احتیاج دارد.

نورمحمدی در ادامه صحبت های خود به مراحل مختلف برنامه ریزی اشاره کرد و گفت: کشورها در اجرای برنامه‌ریزی توسعه از مراحل 4 گانه عبور می‌کنند که شامل این مراحل است. مرحله اول، مرحله برنامه‌ریزی متکی بر پروژه‌های منفک می‌باشد. این مرحله مربوط به زمان اولیه برنامه‌ریزی در کشورهاست که امکانات زیادی ازجمله در نیروی انسانی، آمار و اطلاعات، روش‌های برنامه‌ریزی و ... وجود ندارد. مثلاً برنامه مشتمل بر دو پروژه نیروگاه، چهار سد، یک بندر، دو قطعه راه و... است و حجم این پروژه‌ها بر اساس منابعی مثل اعتبار در دسترس، نیروی انسانی در اختیار دولت و ... تعیین می‌شود. طبیعی است در شروع حرکت برنامه‌ریزی توسعه به علت نبود آمار و اطلاعات در کشورهای در حال گذار، کاری غیر از این نمی‌توانست انجام گیرد. در کنار این نکته، کشورهای در حال گذار محدودیت‌های تخصصی وسیعی چه در تهیه و چه در اجرای برنامه داشتند. پس حجم برنامه هم محدود بوده است. ساختار کاملاً سنتی دولت و اقتصاد و روشن بودن نیازها از دیگر دلایل شکل‌گیری این نوع برنامه‌ریزی بوده‌اند. برنامه اول و دوم ایران (34-1327 و 48-1335) از این نوع هستند.

وی در توضیح برنامه ریزی دوم گفت: مرحله دوم، برنامه‌ریزی تلفیق‌شده سرمایه‌گذاری بخش عمومی است. تفاوت این شیوه با مرحله قبلی در آن است که ارتباط پروژه‌ها باهم سنجیده می‌شود و سعی می‌کنیم نوعی هماهنگی بین پروژه‌ها ایجاد کنیم. اساس و محور در این شیوه برنامه‌ریزی نیز همان اجرای پروژه‌هاست. روش این‌طور بوده که یک سازمان مرکزی برنامه‌ریزی تشکیل شده و به سازمان‌های مختلف رهنمود می‌داده است. یعنی با بخشنامه به آن‌ها می‌گفته است که در پنج سال چه کارهایی می‌خواهید بکنید و بدین ترتیب تعدادی پروژه در دستگاه مرکزی برنامه‌ریزی جمع می‌شد که تعداد آن‌ها چندین برابر امکانات مالی، تخصصی، سازمانی و ... بوده است.

نور محمدی ادامه داد: سازمان برنامه‌ریزی مرکزی با توجه به ارتباط پروژه‌ها با همدیگر تلفیقی از پروژه‌ها که هماهنگ بوده‌اند را انتخاب می‌کرده است. این پروژه‌ها در بخش عمومی با هم هماهنگ بودند مثلاً برنامه‌ریزی دوم ایران در این نوع برنامه‌ریزی می‌گنجد. با گذشت زمان و فراهم شدن امکانات بیشتر و گرایش به جامعیت بیشتر، به سومین مرحله برنامه‌ریزی یعنی برنامه‌ریزی جامع وارد می‌شویم. لازم به ذکر است به دلیل حضور آمریکاییان در ایران، برنامه‌ریزی ایران از مرحله دوم وارد مرحله چهارم یعنی برنامه‌ریزی هسته‌ای می‌شود.

وی مرحله سوم را اینگونه توضیح داد:با شکل‌گیری یکسری اطلاعات، تجارب و تخصص‌ها، ساختار سنتی دچار تحول شده با افزایش پیچیدگی‌ها وارد برنامه‌ریزی جامع می‌شویم. وقتی کشورهای جهان با کمک سازمان برنامه‌های خود در مراحل اول و دوم برنامه‌ریزی موفق می‌شوند، سعی می‌کنند این روش را به کل اقتصاد و کشور تسری دهند، لذا وارد مرحله برنامه‌ریزی جامع می‌شوند.

وی ادامه داد: در واقع فکر می‌شود چون در مراحل قبل موفق بوده‌اند، پس برنامه‌ریزی جامع تسری خطی برنامه‌های قبلی است. از دید نظری این برنامه‌ریزی بر نوع اول و دوم ارجح است و از دید نظری امکان بررسی تعادل کل جامعه در همه بخش‌ها وجود دارد. ولی در عمل اینطور نیست و دچار مشکلات فراوانی می‌شود. برنامه‌ریزی جامع علاوه بر نیاز به اطلاعات جامع تفصیلی، بهنگام و قابل‌اتکا، نیاز به نیروی انسانی وسیع، بافت فرهنگی منسجم، تجارب سازمان‌دهی مؤثر و شرایط ثبات سنجی دارد.

نور محمدی اظهار کرد: برنامه‌ریزی جامع سعی در حل همه مشکلات دارد ولی هیچگاه موفق نمی‌شود. برنامه‌ریزی جامع عملاً به نوعی بلندپروازی و خیال‌پردازی تبدیل می‌شود. خطری که حتی گروه دوم مشاوران هاروارد در ابتدای برنامه سوم عمرانی قبل از انقلاب بر آن تأکید داشته‌اند.

وی در ادامه توضیح می دهد: بعد از شکست این برنامه مسئولان به این فکر می افتند که برنامه جامع را نمی توانند عملی کنند و باید به دنبال برنامه دیگری باشند که آن برنامه کلان است. معمولاً مقامات سیاسی که علاقه‌مند به برنامه هستند به دلیل گستردگی و وسعت برنامه‌ریزی جامع، توجه شان حتی در برنامه‌ریزی جامع به سمت نوعی متفاوت و محدود از برنامه‌ریزی یعنی برنامه‌ریزی کلان گرایش پیدا می‌کند.

نورمحمدی ادامه داد: پس حتی در برنامه‌ریزی جامع، گرایش به طرف برنامه کلان و متغیرهای کلان (شامل تولید، تورم، مصرف، سرمایه‌گذاری، واردات، صادرات، جمعیت، نیروی کار، اشتغال و بیکاری، مالیات، یارانه‌ها، نقدینگی، سیستم بانکی، ارز، توزیع درآمد، تعادل بازارها و ...در چند حوزه اقتصادی) محدود می‌شود و در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که توان کاربرد مدل‌های کلان مانند اقتصاد نیست، برنامه چندان پیگیری نمی‌شود.

نورمحمدی در توضیح اشکالات برنامه ریزی جامع گفت:مرحله برنامه‌ریزی جامع در کشورهای درحال‌توسعه با شکست مواجه شده است. در برنامه‌ریزی جامع از دید نظری امکان بررسی تعادل کل جامعه در همه بخش‌ها وجود دارد ولی از دید عملی و با توجه به واقعیات تجربی در عمل امکان اجرا وجود ندارد. برنامه‌ریزی جامع صرفاً بر روی کاغذ تعادل دارد.

وی ادامه داد: برنامه‌ریزی جامع نیز صرفاً در تئوری جامع است و در عمل قابل حل و اجرا نیست. برنامه‌ریزی جامع نیاز به اطلاعات جامع، تفصیلی، بهنگام و قابل‌اتکا دارد. ولی وجود اطلاعات جامع، تفصیلی و بهنگام فقط در مورد کشورهای توسعه‌یافته امکان‌پذیر است. تهیه یک برنامه‌ریزی جامع توسعه خوب، احتیاج به سال‌ها وقت دارد و طبیعی است در این حالت برنامه‌ریزی مفهومی ندارد. دقت برنامه‌ریزی جامع شدیداً کم می‌شود. به دلیل نقصان منابع کشورهای جهان سوم و نوسانات مربوط به اقتصاد جهانی خارج از کنترل کشور، برنامه‌ریزی جامع در تصویرسازی‌های کلان شدیداً ضربه‌پذیر است.

نورمحمدی درباره تجربه برنامه‌ریزی جامع در ایران اظهار کرد: به طور اجمال تجربه برنامه‌ریزی جامع از برنامه عمرانی پنجم قبل از انقلاب نشان می‌دهد که هیچ‌یک از برنامه‌های کشور به اهداف خود نرسیده‌اند. علاوه بر متخصصین مسئولیت برنامه‌ریزی نیز اینک اذعان دارند این روش برنامه‌ریزی عملاً آثار قابل‌توجهی در راستای تحقق اهداف خود، در بر نداشته است.

وی در ادامه به توضیح چهارمین برنامه پرداخت و گفت: مرحله چهارم، برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی یا هسته های خط دهنده است. مرحله چهارم برنامه‌ریزی یعنی هسته‌ای یا هسته‌های خط دهنده، در عکس‌العمل به سه مرحله برنامه‌ریزی فوق، مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. یعنی در ابتدا کشورهای در حال گذار از کارهای کوچک قابل‌اجرا و موفق شروع کرده و به کارهای بزرگ غیرقابل‌اجرا رسیده بودند.

وی در ادامه به نقش ابتهاج اشاره کرد و گفت: فردی به نام ابتهاج در برنامه ریزی از آمریکایی ها استفاده کرد. هر چند این عامل بزرگی برای موفقیت بود اما به این دلیل که آمریکایی ها برای ما آن برنامه را نوشته بودند ما نتوانستیم موفق شویم. چرا که بر این تصور بودیم که این کار را خود ما انجام داده ایم.

وی تاکید کرد: البته به دلیل حضور آمریکائیان، برنامه‌ریزی ایران بعد از مرحله دوم، ابتدا وارد مرحله برنامه‌ریزی هسته‌های خط دهنده (مرحله چهارم) شد و سپس بازگشتی به مرحله سوم برنامه‌ریزی، یعنی برنامه‌ریزی جامع داشته است. لذا از سال 1351(برنامه پنجم عمرانی قبل از انقلاب) تاکنون یعنی 43 سال است که در مرحله برنامه‌ریزی جامع قرار گرفته‌ایم. البته به دلیل مطالعات محدود، برنامه‌ریزی هسته‌ای قبل از انقلاب چندان مورد بررسی قرار نگرفته و شناخته شده نیست.

نورمحمدی در توضیح ویژگی های برنامه ریزی هسته های خط دهنده گفت: برنامه‌ریزی جامع سعی در حل همه مشکلات دارد، درصورتی‌که برنامه‌ریزی هسته‌های کلیدی، مشکلات اصلی و خط دهنده را و نه همه مشکلات را حل می‌کند. این شیوه برنامه‌ریزی نیاز به بهترین متخصصین در هر بخش داشته تا مشکلات اصلی را یافته و برای آن‌ها پروژه تهیه نمایند. پروژه‌ها مشکلات مهم را در بر می‌گیرند.

وی ادامه داد: در کشورهای در حال گذر تعادل‌ها به‌هم‌خورده و مشکلات گسترده‌ای وجود دارند، ولی به‌جای حل همه مشکلات در برنامه‌ریزی، با استفاده از افراد متخصص هر بخش دو یا سه مشکل عمده و خط دهنده هر بخش را مشخص کرده و برای آن‌ها پروژه‌هایی مشخص می‌کنیم این پروژه‌ها core یا هسته‌های برنامه می‌شوند.

نورمحمدی گفت: اصل برنامه هسته‌ای عبارت است از پروژه‌های مشخص که برای حل‌وفصل تنگناهای ویژه طراحی شده‌اند. مثلاً متخصصین بخش آموزش را جمع کرده و مشکلات اصلی این بخش را مشخص می‌کنیم. نکته مهم اینکه از دید اجرائی وجود پروژه‌های مشخص، ضرورت وجود یک برنامه عملی است.

نورمحمدی در باره ویژگی های برنامه ریزی خط دهنده توضیح داد: این برنامه چهار ویژگی دارد که شامل این وارد می شود. 1- نیاز به نیروی انسانی متخصص کمتر، 2- نیاز به آمار و اطلاعات نه‌چندان تفصیلی و جامع، 3- قابلیت اجرائی بالا، 4- نیاز به زمان کمتر برای تهیه و اجرا.

وی در ادامه با بیان اینکه پنج عامل همیشه در برنامه ریزی در ایران بوده اذعان کرد: اولین عامل نوع نگرش دولت و حکومت به برنامه است. دوم میزان تفاهم علمی بر مفهوم برنامه ریزی میان مسئولین وجناح های سیاسی. سومین عامل میزان مشارکت دستگاه های اجرایی و متخصصین و مسئولین این دستگاه ها است.

نورمحمدی در توضیح عامل چهارم گفت: میزان اقتدار علمی و محبوبیت سازمان برنامه ریزی در ایران عامل چهارم است که برنامه ریزی را در ایران همیشه جا به جا کرده است. عامل پنجم میزان دانش وتخصص انسجام یافته داخلی است.

وی در پایان با اشاره به اینکه هر وقت یکی از این پنج عامل تغییر کند برنامه ریزی نیز تغییر می کند گفت: برنامه ریزی در ایران عمدتا سیاسی است. برای توسعه باید یا یک نقطه کانونی ایجاد کرد یا اینکه جلوی سد محکم در بخش های مختلف که مانع توسعه است گرفته شود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.