پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران: ابراهیم بن عواد بن ابراهیم بن علی بن محمد بدری هاشمی قرشی حسینی؛ ملقب به «ابوبکرالبغدادی»؛ بسیار پیشتر از آنکه برای خود اسم و رسمی به پا کند، اوایل دهه ی نود را در کنار «ابومصعب زرقاوی» در افغانستان به مبارزه با دولت کمونیستی این کشور گذرانده بود. گروه های جهادی که اعضای آنها را «عرب افغان» می خواندند، بخشی از راهبرد سیاست خارجی دولت آمریکا بودند، که با پشتیبانی عربستان سعودی اجرا می شد. این سیاست در اصل برای مهار اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان صورت گرفته بود. اما با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کاهش اهمیت افغانستان در نگاه غرب این کشور میدانی امن برای رشد و گسترش تکفیری ها بود. جریانی که بی شک خارج از نگاه آمریکایی ها نمی تواند رخ داده باشد. در همان ایام زرقاوی اقدام به تاسیس «جند الشام» نمود. گروهی که شاید بتوان آن را از نیاکان داعش خواند. با حمله ی نیروهای ائتلاف تحت رهبری آمریکا به افغانستان، احتمالا زرقاوی و نیروهای وفادارش که البغدادی نیز در میان آنها بوده است؛ به عراق گریختند تا به سازمان دهی شاخه عراقی القاعده بپردازند. زرقاوی می کوشید تا به القاعده ی عراق سر و سامان بدهد، اما او در یک مورد دارای تفاوت نظر با رهبر خود؛ یعنی «اسامه بن لادن» بود. او در موارد بسیاری با بیانیه ها و جزواتی که منتشر می کرد اعلام نموده بود؛ اگر فرصتی برای کشتن آمریکایی ها و شیعیان فراهم شود، اول از شیعیان شروع خواهد کرد. انفجار های کربلا،بمب گذاری در نماز جمعه ی نجف، مسجد براثا و از همه مهمتر؛ تخریب حرم امامین عسکریین تنها بخشی از اقدامات شیعه ستیز القاعده ی عراق در دوران زرقاوی است، که این گروه را به گروهی شیعه کش معروف کرده بود. هفت ژوئن سال دوهزار و شش پایان زرقاوی بود. رویدادی که به خاطر لو رفتن برخی اطلاعات مهم القاعده ی عراق و همچنین کشته شدن برخی از معاونین زرقاوی به همراه او بسیاری را به نابودی این گروه در عراق امیدوار کرده بود.

پس از زرقاوی، ابوعمر و معاون وی ابوحمزه المهاجر به رهبری القاعده ی عراق رسیدند و در آن زمان البغدادی تنها یک عضو دولت اسلامی در فلوجه بود و جایگاهی در شورای فرماندهی القاعده ی عراق نداشت. تنها پس از کشته شدن رهبران و برخی فرماندهان القاعده در پی حمله ی آمریکایی ها بود که «حجی البکر» اعضای شورای نظامی را با بیعت با ابوبکر البغدادی به عنوان رهبر این گروه غافلگیر کرد.

نبیل نعیم سلفی مصری در یک گفتگوی تلوزیونی می گوید:

« ابوبکر بغدادی که نام اصلی وی «ابراهیم عواد البکری» است مدتها در زندان آمریکایی‌ها در عراق بود، اما ناگهان آمریکایی‌ها در سال 2006 و در حالی که هیچکس مورد عفو آمریکایی‌ها قرار نمی‌گرفت، او را آزاد کردند. او پس از آزادی به «ابومصعب زرقاوی» سرکرده القاعده در عراق، پیوست و آمریکایی‌ها یک ماه پس از آزادی ابوبکر و پیوستن او به ابومصعب، در یک حمله هوایی ابومصعب و تعدادی دیگر از اعضای القاعده را کشتند.»

«ابوبکر با هر یک از فرماندهان نظامی القاعده در عراق ملاقات می‌کرد، آمریکایی‌ها چند ساعت بعد او را می‌کشتند و به همین علت القاعده به شدت نسبت به هویت او تردید داشت و ابوبکر بغدادی را یک عامل «سیا» می‌دانست که از او برای شناسایی نیروهای القاعده در عراق استفاده می‌کنند.»

«من هم مدتی در زندان بودم ولی وقتی آزاد شدم محتاج یک لقمه نان بودم. اما همه دیدند که البغدادی یکباره صاحب میلیون‌ها دلار شد و 600 الی 700 خودرو برای هواداران خود خریداری کرد که همه هزینه‌ها با واسطه قطر پرداخت می‌شد و تسلیح افراد را هم ترکیه بر عهده داشت.»

داعش می آید

هجده دسامبر سال ۲۰۱۰ محمد بوعزیزی شهروند تونسی در اعتراض به رفتار بد ماموران دولتی اقدام به خود سوزی کرد. حرکتی که قطار جنبش های مردمی را از شمال آفریقا تا خاورمیانه به حرکت انداخت. مدتی بعد بحران سوریه آغاز شد. در آغاز، جریانات میانه رو خود را رهبران این تحرکات می دانستند. ائتلاف ملی مخالفان سوری به رهبری «برهان غلیون» تشکیل شد و کمی بعد، ارتش آزاد سوریه توسط چند نظامی جدا شده از ارتش آغاز بکار کرد. اما این نیروها به دلیل نداشتن پشتیبانی مردمی به سرعت از صحنه خارج شدند و به حاشیه رفتند. در این هنگام سوریه محیطی آماده برای دخالت بازیگران خارجی شده بود. قطر و ترکیه از یک سو، عربستان سعودی از سوی دیگر و ایالات متحده آمریکا به همراه شرکای اروپایی و اسرائیلی خود، قصد داشتند تا کار اسد را تمام کنند. یک نام در این میان اما یادآور خاطرات مشترک تکفیری ها با آمریکایی ها بود: «بندربن سلطان»؛ سیاست مدار کهنه کار سعودی که روزگاری توانست پلی شود میان عرب افغان ها، و واشنگتن.
درست در روزهایی که شوروی درگیر نبرد با جهادی ها در کوه های تورا بورا بود تنها یک سلاح می توانست پیروزی ابرقدرت را تهدید کند: «موشک آمریکایی استینگر»بن سلطان نقش مهمی را در تجهیز عرب افغان ها و شکست شوروی بازی کرد. جالب آنکه در همان زمان نیز چون امروز ایدئولوگ های تکفیری دشمنی با اسرائیل را به حاشیه برده بودند. آن روزها دشمن اصلی «شوروی»بود و امروز«شیعیان» باید کشته شوند.با حمایت های فراوان خارجی «مجاهدان» از هرسوی جهان راهی سوریه شدند. چچن، تونس، لبنان، اردن، آلمان، بریتانیا و حتی آمریکا. آن روزها شاخه ی سوری القاعده «جبهه النُصرَه لاهل الشام » توانسته بود در کنار گروه هایی همچون: احرار الشام، صقور الاسلام ، کتائب الفاروق و ...برای خود جایگاهی پیدا کند. به گزارش مشرق؛ چندی پیش یک حساب توییتری متعلق به یکی از اعضای جدا شده ی داعش مدعی شده بود که ابوبکر البغدادی و حجی البکر با تاسیس النصره با این شرط که هیچ یک از اعضای آن عراقی نباشند کوشیده بودند تا علاوه بر تاثیر گذاری بر فضای سوریه از اختلاف در القاعده جلوگیری کنند. این حساب توییتری همچنین مدعی شده بود البغدادی در اوایل بحران سوریه معتقد بوده است که برای ورود به این کشور هنوز زود است؛ اما دیری نگذشت که البغدادی دچار اختلافاتی با الجولانی رهبر گروه النصره شد و پس از آنکه الجولانی نپذیرفت تا در پیامی صوتی النصره را تابع القاعده عراق بخواند؛ البغدادی دو گروه را ادغام کرد دولت اسلامی عراق و شام پدید آمد. آنچه رسانه ها بعدها گفتند: داعش!!
شاید از اینجا بود که البغدادی ایده ی پایان عصر سایکس-پیکو به ذهنش رسیده بود. استاد دانشگاه تهران، حمید احمدی در کتاب «ریشه های بحران در خاورمیانه» از سه حرکت متعارض نام می برد، که هر سه ی آنها پس از فروپاشی عثمانی و پیرامون آینده سرزمین های عربی به جا مانده از این امپراطوری مطرح می شوند. مکاتبات شریف حسین و مک ماهون در مورد تشکیل یک دولت عربی تحت حکومت شریف حسین، اعلامیه بالفور بریتانیا که در آن به صهیونیست ها برای تشکیل یک موطن ملی در فلسطین چراغ سبز نشان داده می شود و سایس پیکو که در آن بریتانیا و فرانسه، سرزمین های به جا مانده را میان خود تقسیم می کنند و دولت های ملی منطقه از دل این تقسیمات پدید می آیند.

گفته می شود داعش از آغاز فعالیت تا کنون توانسته است بر یک سوم خاک سوریه تسلط یابد. مرکز اصلی این گروه در سوریه، الرقه است. جایی که تا هفته گذشته تنها سه تیپ17،تیپ صحرائی و تیپ هوایی ارتش سوریه در آن منطقه باقی مانده بود. تیپ17 نیز به تصرف داعش در آمد. داعش کلیساها را در این شهر تصرف کرده، به آتش می کشد یا به عنوان مقر فرماندهی و تبلیغاتی خود استفاده می کند. تمامی قهوه خانه ها و کافه های شهر را تعطیل کرده و حتی تماشای مسابقات جام جهانی را بدلیل آنچه آن را لهو ولعب و دور شدن مردم از خدا می خواند، ممنوع کرده است گزارش هایی در دست است که نشان می دهد داعش درنواحی تحت کنترل خود برای جلوگیری از تماشای برنامه های تلوزیونی توسط مردم اقدام به قطع برق مناطق می کند. داعش استفاده از برقع را اجباری اعلام کرده است و بازاریان را مجبور به برگزاری نماز جماعت می کند.برخی گزارش ها نیز از به صلیب کشیده شدن مخالفین توسط داعش حکایت دارند.

داعش به خانه بر می گردد

بحران در استان الانبار چند ماهی ست، که آغاز شده است. خیلی پیش تر از آنکه البغدادی در موصل نمازجمعه بخواند و ساعت چند هزار دلاری خود را به نمایش بگذارد، فلوجه در استان الانبار سقوط کرده بود. دولت عراق که پس از خروج اشغالگران آمریکایی همچنان از ناتوانی نظامی رنج می برد، به سادگی در فلوجه شکست خورد. در همان زمان، ژرژ مالبرونو، خبرنگار و کارشناس خاورمیانه روزنامه فرانسوی لوفیگارو؛ این مسئله را اولین پیروزی القاعده در یکی از شهرهای بزرگ، نه مناطق بیابانی و روستایی عراق خوانده بود، که می تواند به تقویت روحیه این نیروها کمک کند. مالکی از نیروهای محلی و عشایر فلوجه کمک گرفت، اما پیشرفت قابل ذکری بدست نیامد. در همان روزها در دیدار با یک دوست عراقی که به تازگی از بصره به تهران آمده بود، شنیدم که می گفت مالکی قصد ندارد تا خونریزی به راه بیندازد. به همین دلیل بحران فلوجه تا این حد کشدار شده است. این توجیه آن روزها پذیرفتنی بود. اما چند ماه بعد داعش دوباره ضعف ارتش عراق را به رخ کشید. این بار حمله ی اول به سامرا با شکست مواجه شد. اما تهاجم داعش به موصل با پیروزی همراه شد. برخی دلیل اصلی این شکست برای عراق را خیانت استاندار نینوا، «اثیل النجیفی» می دانند، که با صدور بخش نامه ای خواستار عدم مقاومت نیروهای عراقی و فرار آنها شده بود. اثیل النجیفی در این بخش نامه خواسته بود تا تمام اسنادی که دارای امضا و مهر او بوده است نابود شوند. برخی گزارشات تصویری نیز از تخلیه شدن پادگان های شهر بدستور مقامات بالاتر استان حکایت دارند. «عزت الدوری» معاون سابق صدام و رهبر کنونی حزب بعث عراق یکی از همراهان داعش است. برخی گمانه ها وجود دارد که عزت الدوری با استفاده از نفوذ برجای مانده بعثی ها در عراق توانسته است نقش مهمی در سقوط موصل بازی کند. به همین دلیل نیز اخباری وجود دارد که از تصمیم داعش برای واگذاری کنترل موصل به بعثی ها سخن می گوید. اما یقینا با توجه به جنبه ی مذهبی داعش؛ این اتحاد در بلند مدت نمی تواند کارایی داشته باشد. داعش پس از موصل و تکریت، راهی چند گذرگاه مرزی میان عراق و سوریه شد، که تحت کنترل النصره بودند. گفته می شود نیروهای النصره پس از مشاهده ی پیروزی های بزرگ داعش به این گروه پیوسته اند و گذرگاه های مرزی را تحت کنترل داعش درآورده اند. ابوبکر البغدادی -یا بدل او- در نماز جمعه موصل حاضر شد و خطبه خواند: «من خلیفه شما هستم، هر چند که بهترین شما نیستم. پس اگر دیدید که به حق عمل کردم مرا حمایت کنید و اگر دیدید اشتباه کردم، مرا نصیحت کنید»

پس از پیوست مناطقی از عراق و سوریه، داعش از رویای خود پرده برداری کرد: پایان عصر سایکس پیکو و اعلام خلافت اسلامی

داعش نام خود را به گروه خلافت اسلامی تغییر داد. نقشه ای منتسب به این گروه چند وقت پیش در رسانه ها منتشر شد؛ که در آن مناطقی که داعش می خواهد تا پنج سال آینده در آنجا حضور داشته باشد را نمایش می داد. از شرق تا مناطق غربی چین،هند،پاکستان؛ و از غرب مناطقی از اسپانیا به همراه تمام شمال آفریقا و مناطق عرب نشین آفریقا در دایره ی پنج ساله خلافت اسلامی تعریف می شوند.

اما نکته ی مهم در رابطه با گروهی که خود را اسلامی می خواند آن است، که در پاسخ به این سوال که چرا در مقابل جنایات رژیم صهیونیستی واکنشی نشان نمی دهد عنوان کرد:خدواند به ما دستوری برای جنگ با یهودیان نداده است! اما برای جنگ با شیعیان چرا!

آیا تاریخ بار دیگر شاهد تکرار حماقت خوارج خواهد بود؟

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.