جماران: آنچه که در پی می آید نخستین بخش از کتاب «میزان رأی ملت است » اثر دکتر حمید انصاری است که به تحلیل معنای جمهوریت و جایگاه رأی مردم در اندیشه امام خمینی می پردازد.


این کتاب حاصل مقالاتی است که در قالب پاسخ به اظهارات دو استاد حوزه علمیه قم در نیمه نخست دهه 80 منتشر شده بود. گرچه در این میان دیدگاه های استاد غرویان در سال های گذشته در عرصه سیاست دچار تحولاتی شده است؛ اما هدف از بازنشر امروزین این کتاب، نه مجادله دوباره، که بازخوانی و درک استدلال های امام خمینی درباره جایگاه رأی مردم و رکن جمهوریت نظام است و در این زمینه بی شک کتاب «میزان رأی ملت است» یکی از روان ترین منابعی است که در آستانه روز جمهوری اسلامی می تواند مورد مراجعه نسل جدید قرار بگیرد.
پایگاه اطلاع رسانی جماران طی روزهای آتی دیگر بخش های این مجموعه را منتشر خواهد کرد.

پیش‏ درآمد:
این روزها شاهد دو اظهارنظر عجیب درباره بی‏ ارزش بودن نقش و رأی مردم در جمهوری اسلامی بودیم که در برخی روزنامه‏ ها منعکس گردید و واکنش ها و پاسخ های متفاوت و گسترده‏ای را برانگیخت. نکته مهم آنکه در هر دو اظهار نظر مطالبی به امام خمینی نسبت داده شد که در تضاد با فرهنگ و ادبیات امام و بیگانه با سیره آن بزرگوار بود. آیت‏ الله مصباح یزدی بنا به نقل هفته‏ نامه پرتو (ارگان مؤسسه ایشان) ـ 7/10/84 در مطلبی با عنوان «ملاک اعتبار قانون اساسی و مصوبات خبرگان رضایت ولی‏ فقیه است» می‏ فرمایند:

... ولی‏ فقیه یعنی جانشین امام معصوم یعنی کسی که می‏ خواهد حق را تعیین کند. او گاهی مصلحت می‏ بیند بگوید شما رأی بدهید... او دستور می‏ دهد که رأی بدهید چه کسی رئیس جمهور باشد. انتخابات ریاست جمهوری اعتبارش به رضایت اوست. مصلحت دیده که در این شرایط مردم رأی بدهند. اما حقیقت این است که آنها دارند پیشنهاد می‏ کنند و می‏ گویند ما این فرد را می‏ خواهیم اما الامرالیکم؛ شما باید نصب کنید؛ نخواستی نصب نکن. این که حضرت امام(س) می‏ فرماید رئیس جمهور منتخب بدون نصب ولی‏ فقیه طاغوت است یعنی همین! ایشان درباره انتخابات خبرگان می‏ فرمایند: ... دو راه وجود دارد: مراجعه به آرای عمومی که مردم مستقیم بیایند رأی بدهند و کسی را تعیین کنند، یا چند مرحله‏ ای باشد یعنی مردم خبرگان را تعیین کنند، خبرگان رهبری را معرفی نماید. فعلاً این روش در قانون اساسی آمده و امام این را تأیید کرد. ما خیالمان راحت است. اعتبار قانون اساسی به امضای او است ... مادامی که ولی فقیه دیگری آن را تغییر ندهد. و الاّ او می‏ تواند بگوید مصلحت این زمان اقتضای نوعی دیگر از انتخاب را دارد... اینکه امام قانون اساسی را تصویب کرد این یعنی من دستور می‏دهم این گونه عمل کنید و اعتبار پیدا می‏ کند، چون او امضا کرده است. اگر امضا نکرده بود هیچ اثری نداشت. حتی اگر تمام مردم هم رأی می‏ دادند هیچ اعتبار قانونی و شرعی نداشت.

چند روز پیش از این آقای محسن غرویان از اساتید حوزه و شاگرد آقای مصباح در مصاحبه‏ ای مفصل با خبرگزاری ایلنا درباره دو رکن بارز از اندیشه سیاسی امام خمینی یعنی «جمهوریت» نظام اسلامی و میزان بودن رأی مردم در نظام اسلامی، نظریه عجیبی ابراز می‏ کند که حاصل آن هم خلاف واقع است و هم نسبتی ناروا به اندیشه امام.
نتیجه اظهارات ایشان آن است که امام خمینی از سر اضطرار و به خاطر شرایط خاص سالهای 57 و 58 از اتکاء به رأی مردم و میزان بودن آن سخن گفته‏ اند و به‏ تبع سخن خبرنگاران در آستانه پیروزی انقلاب واژه «جمهوری» را به کار بردند ولی در واقع عقیده ایشان حکومت اسلامی و چیز دیگری بوده است! پیش از آنکه با استناد به متن سخنان امام خمینی به نقد و ارزیابی این نظریات پرداخته شود چند نکته یادآور می‏ شود:
1. متواضعانه از خوانندگان محترم تقاضا می‏شود به لحاظ اهمیت موضوع چنانچه در مقام داوری نسبت به
مقاله هستند، مطلب را تا پایان مطالعه فرمایند و بویژه مطالبی که از امام با ذکر آدرس نقل می‏شود به دقت بنگرند.
2. هر چند که مشابه این اظهارنظرها در چند سال قبل نیز در باب بی‏ اثر بودن نقش و رأی مردم مطرح شده بود و در آن زمان نیز با توفیق خداوند این جانب بنا به وظیفه مطالبی را در روزنامه‏ ها منتشر نمودم اما اکنون در شرایطی که بحث از برگزاری انتخابات خبرگان رهبری مطرح است و جلب مشارکت گسترده مردم در آن بنا به سفارش‏ های مکرر امام خمینی یک امر مهم دینی و ملی به شمار می‏ آید، طرح این مباحث با چنین رویکرد و ادبیاتی جای تأمل فراوان دارد خصوصاً آنکه خبرهایی جسته و گریخته حاکی از مطرح بودن بحث تبدیل «جمهوری اسلامی» به «حکومت اسلامی» و جایگزینی روش هایی به جای نقش‏ آفرینی رأی مردم در برخی از محافل حزبی و سیاسی نزدیک به جریان مذکور شنیده می‏ شود. بنابراین مسأله را سرآغازی بر یک سلسله مباحث و مجادلات آینده و زمینه‏ سازی برای تغییر مفاهیم و فرهنگ امور بدیهی انقلاب اسلامی که در ادبیات امام
خمینی تبدیل به اصول مسلم مورد تأیید ملت شده‏ اند، ارزیابی می‏ کنم.
3. نسل اول و دوم انقلاب که از نزدیک عمق اعتقاد امام خمینی به تأثیر نقش مردم و رأی آنان در نظام جمهوری اسلامی و تأکید آن بزرگ مرد بر مقوله‏ های بنیادین انقلاب یعنی آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی، و پافشاری ایشان بر «جمهوری اسلامی» با تعبیر «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» و معیاری که امام آن را دائماً تأکید و تکرار می‏ فرمود یعنی «میزان بودن رأی ملت» آگاهی دارند، از ناحیه این گونه نسبت ها و قرائت ها دچار تردید نمی‏ شوند؛ اما موج عظیمی از نوجوانان و جوانان نسل سومی و چهارمی آماده حضور در عرصه‏ های اجتماعند که اطلاعات خود را از مسائل گذشته انقلاب و آراء امام از همین نقل ها و تحلیل های باواسطه می‏ گیرند و اگر آگاهان بر مسائل آن دوران و آشنایان اندیشه امام به بیان واقعیت ها و روشنگری نپردازند چهره مردی که تمام عمرش را برای تشکیل نظام جمهوری اسلامی و احقاق حقوق ملت ایران سپری نمود و ترجیع‏ بند سخنانش اتکا به رأی مردم بود و سفارش و وصیت همیشگی‏ اش به مشارکت مردم در
انتخاب حاکمان و مدیران جامعه از صدر تا ذیل بود به گونه‏ ای ترسیم می‏ شود که در لابلای دو اظهار نظر فوق معرفی شده است. و این جفای به مردم و امام و رهبری و جفا به نظریه مترقی ولایت فقیه است که در قرائت امام خمینی به مثابه نماد وحدت امت و ملت اسلامی و تجلیگاه انتخاب آگاهانه نمایندگان خبره ملت بر مدار احکام الهی است که از سوی جامعه اسلامی آزادانه مورد انتخاب و بیعت قرار می‏ گیرد تا ضامن حفظ قانون اساسی و حقوق ملت و مظهر مقابله با دیکتاتوری و تحمیل رأی و ناظر بر اجرای احکام نورانی اسلام باشد. (در ادامه مقاله مستندات این قرائت را در متن سخنان امام خواهیم خواند).
4. چنانکه قبل از این مقاله در مصاحبه اینجانب با خبرگزاری ایسنا اعلام شد مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در رابطه با تفاسیر و برداشت های اشخاص از مواضع و سخنان امام خمینی موضع گیری نمی‏ کند. مقاله حاضر نوشته و نظر شخصی اینجانب به عنوان یک خدمتگذار در مؤسسه و با استناد به متن سخنان و دیدگاههای امام می‏ باشد.

قبلاًَ از خوانندگان محترم، به خاطر تفصیل مطالب پوزش می‏ طلبم. چندمین بار است که موضوع جمهوریت نظام اسلامی در سال های اخیر به چالش کشیده شده و موجی از نقد و نظرها را پدید آورده و بدون بررسی مستندات و مبانی تئوریک دیدگاه ها فروکش کرده است. رویکرد گسترده اخیر را فرصتی یافتم تا یکبار با تفصیل بیشتر به بیان مواضع امام خمینی و دیدگاههای متفاوت پرداخته شود زیرا آنجا که مباحث مهم تئوریک ـ خواسته یا ناخواسته ـ به عرصه افکار عمومی کشیده می‏ شود، عبور شتابان باعث افزایش ابهامات می‏ گردد. از اهل فن دوچندان عذر می‏ خواهم.

فصل اول: مقایسه دیدگاهها

تبیین موضوع بحث و محل نزاع موضوع: نقد حاضر بررسی و مقایسه دیدگاهها و مواضع امام خمینی درباره نقش و جایگاه رأی مردم در حکومت مطلوب در نظر ایشان و نظام جمهوری اسلامی و ساختارهای اساسی آن از جمله رفراندوم اصل نظام، قانون اساسی، تعیین رهبری و ولایت فقیه و مطالبی است که حضرت آیت‏ الله مصباح یزدی و آقای غرویان در این باره به امام نسبت داده‏ اند. دلیل اعتراضات گسترده‏ ای که نسبت به مواضع اعلام‏ شده از سوی نامبردگان صورت گرفت و به‏ ویژه علت واکنش مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام و اعتراض پیروان امام آن است که چرا آراء خویش و مطالبی را به امام نسبت می‏ دهید که نه تنها در فرهنگ و
اندیشه امام تأیید نشده است بلکه سراسر ادبیات و سیره امام و متن وصیت نامه جاوید ایشان برخلاف آن است. در پاسخ به برخی موافقان ایشان که در دفاعیه‏ های خویش به آزادی بیان و حرمت نهادن بر نظر اجتهادی افراد استناد کرده‏ اند باید گفت در این موضوع کاملاً حق با شماست، آزادی بیان یکی از دستاوردهای مهم نهضت امام و نظامی است که با فداکاری و رأی همین مردمی که اکنون تأثیر آن را از اساس به چالش کشیده‏ اید به دست آمده است و نگارنده این مقاله و تمامی منتقدان سخنان اخیر به این اصل مصرح در قانون اساسی پایبندند و به سفارش امام که بر باز بودن باب اجتهاد آزادانه در حوزه‏ ها و مراکز علمی تأکید ویژه داشته‏ اند، وفادارند. انتقادها به هیچ‏ وجه متوجه آن نیست که چرا آیت‏ الله مصباح و شاگرد ایشان نظریه‏ ای ولو مخالف نظر امام را در درس ها و سخنرانی ها و مصاحبه‏ های خویش مطرح کرده و می‏ کنند ـ البته در چنین صورتی این حق برای منتقدان محفوظ است که مرزبندی بین موافقان و مخالفان اندیشه امام را تبیین کنند در این صورت مخالفان موضع امام در اساسی‏ ترین مسائل مربوط به حکومت و سیاست و جامعه نمی‏ توانند مدعی پیروی و دفاع از خط و راه امام باشند؛ بگذریم ‏ـ آیت‏ الله مصباح یزدی از نظریه‏ پردازان روحانی در حوزه علمیه قم هستند شخصیت و آرایشان قابل احترام؛ چنانکه جناب آقای غرویان نیز همانند دیگر فضلای روحانی در حوزه علمیه استادی است ارجمند و دارای حق‏ اظهارنظر. اشکال و اعتراض به این است که چرا مکنونات ذهنی و نظریات خویش را به ناروا و در حالی که نص صدها سخن و سیره آشکار عملی امام در تضاد با آن است به ایشان نسبت می‏ دهید. بحث بر سر حق تفسیر و شرح دیدگاه های امام نیست که این نیز حق طبیعی همه صاحب‏نظران است بلکه اعتراض متوجه تأویل سخنان امام و نسبت دادن مطالبی به امام، آنهم در خطیرترین مسائل مربوط به کل نظام و جامعه است که نه تنها قرینه‏ ای در ادبیات امام بر آن نمی‏ یابیم، بلکه امام با تمام وجود در مقابل این نسبت ها ایستاده است. برای شفاف ساختن محل بحث نکته دومی نیز وجود دارد که به آن اشاره می‏ کنم: یکی از نمایندگان محترم تهران که اتفاقاً از چهره‏ های فرهیخته حوزه و دانشگاه می‏ باشند و نگارنده چند سالی افتخار کسب دانش در موضوع فلسفه غرب و کانت از محضرشان در دانشگاه را داشته‏ ام در دفاع از شخصیت آیت‏ الله مصباح یزدی با اشاره به اینکه هنوز سخنان چالش‏ برانگیز اخیر ایشان را نخوانده‏ اند و با تأکید بر عدم قبول اظهارات منسوب به شاگرد ایشان، به منتقدان اشکال گرفته‏ اند که نظریه نادرست شاگرد چه ربطی به استاد ایشان دارد؟ پاسخ آن است که اظهارات جناب آقای غرویان چیزی جز توضیح عین نظرات آقای مصباح یزدی در سالهای گذشته که در چند مرتبه در سخنرانی های قبل از نماز جمعه تهران و سایر مراکز ایراد فرموده‏ اند، نمی‏ باشد. تشکیک درباره عدم اصالت جمهوریت نظام و عدم اصالت میزان بودن رأی ملت و مقطعی و اضطراری بودن طرح موضوع جمهوریت و اتکاء‏ به رأی مردم در سالهای اول انقلاب را جناب آقای مصباح یزدی برای اولین بار در گذشته مطرح فرموده‏اند و آقای غرویان اکنون مجدداً به بازگویی و شرح آن پرداخته‏ اند؛ ضمن آنکه نتیجه حاصل بیانات اخیر آقای مصباح (در هفته‏نامه پرتو)‏ نیز چیزی جز همین مدعیات آقای غرویان نخواهد بود. در عین حال منتقدان نیز به نقل

و نقد سخنان هر دو پرداخته‏ اند. سخنان قبل و اخیر آقای مصباح یزدی (منتشره در هفته‏ نامه پرتو 7/10/84 و روزنامه شرق 18/10/84) به صورت خلاصه و نقل به مضمون به این گزینه‏ ها ختم می‏شود:


در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد، نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری. ملاک اعتبار قانونی و شرعی در این امور و در اصل حکومت منحصر به یک چیز است وآن «رضایت ولی فقیه است» اگر در جمهوری اسلامی از زمان امام تا‏کنون سخن از انتخابات بوده است صرفاً به آن دلیل پذیرفتنی است که ولی فقیه مصلحت دیده فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود؛ چرا که اگر نظر مردم گرفته شود بهتر تمکین و اطاعت می‏ کنند. رأی‏ گیری و نظرخواهی از مردم صرفاً تابع یک ضرورت و مصلحت موقتی بوده است و ولی فقیه حق دارد و می تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن،
چه‏ بسا اصلاً به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند، مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست بلکه رأی ملت هیچ تأثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد. تغییر اصول قانون اساسی و سایر قوانین و تغییر شرایط و آیین‏ نامه مجلس خبرگان رهبری و تمامی امور از این دست، صلاحیت و اعتبارش تماماً ‏در ید قدرت ولی فقیه است چه مبتنی بر رأی مردم باشد یا نباشد. نکته جالبتر آنکه در نظر ایشان: حتی در آنجا که ولی فقیه فعلاً‏ تشخیص داده است که مردم به قانون اساسی رأی بدهند یا در انتخاب رئیس‏ جمهورشان شرکت کنند در اینجا نیز به نظر ایشان ولی فقیه دستور می‏ دهد به مردم که رأی بدهید و به چه چیزی و به چه کسی به عنوان رئیس جمهور رأی بدهید، مردم هم شرعاً‏ و قانوناً‏ باید اطاعت کنند، ملاک رضایت اوست. فرد غیر مورد نظر او اگر در انتخابات ریاست جمهوری و سایر موارد انتخاب شود حکومتش طاغوتی است و نامشروع. وجوب اطاعت بی‏ چون و چرای مردم در بود و نبود انتخابات منحصر به قانون اساسی و ریاست جمهوری نیست حتی در نوع و مدل حکومت که جمهوری باشد یا غیر جمهوری و در انتخاب حاکم و ولی فقیه نیز مردم و رأی آنان منشأ هیچ اثر معتبر شرعی و قانونی نیست. ولی فقیه که کشف شد تبعیت از او واجب می‏‏ شود و در کشف او نیز رأی مردم فاقد اعتبار است؛ مهم کشف اوست از هر راهی که باشد حتی اگر تمام یا اکثریت ملت مخالف باشند، او حاکم است. حکومت از آن اوست و حکمش نافذ است.


آنچه که مهم است اینکه حضرت آیت‏ الله مصباح یزدی این برداشت از ولایت فقیه و بی‏ اعتباری رأی مردم را به امام خمینی نسبت داده است. مقاله حاضر درصدد آن است که بررسی کند آیا در قاموس فرهنگ و اندیشه امام خمینی این نگرش تأیید می‏ شود و آیا برداشت ایشان از مواضع امام در باب حکومت و ولایت و رأی مردم، منطبق با آراء‏ و عمل امام خمینی است یا دقیقاً در تضاد آشکار با این نظریه قرار دارد. نکته جالب تر که در آخرین سخنرانی آقای مصباح به چشم می‏خورد نظر وی بر کفر و شرک کسانی است که قائل به اصالت «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» نظام شده‏اند! (روزنامه شرق 18/10/84)
و اما درباره اظهارات آقای غرویان توضیح یک نکته درباره روندی که منجر به اظهارات اخیر ایشان شده است ضروری می‏باشد. اولین باری که آقای مصباح یزدی در مراسم نماز جمعه تهران رأی خود را درباره حکومت اسلامی و بی‏ اعتباری نظر مردم و رأی اکثریت در مشروعیت حکومت مطرح کرد و سخن از لزوم تغییر اصل مربوط به ولایت فقیه و توسعه اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی راند، با اعتراضات گسترده‏ ای مواجه شد؛ از جمله نگارنده در مقاله‏ ای مفصل عین نظریات امام خمینی درباره اتکاء‏ نظام جمهوری اسلامی به رأی مردم را بازگو نمود که پذیرش نظریه آقای غرویان با مانعی جدی یعنی عمل و آراء امام خمینی مواجه گردید. این سؤال اساسی فراروی ایشان و هم فکرانشان مطرح شد که اگر واقعاً آنگونه که شما می‏ گویید، حکومت اسلامی نسبتی با جمهوریت و تأثیر رأی مردم ندارد و مشروعیت آن از آغاز تا انجام فقط به اراده یک نفر وابسته است، پس آن همه سفارشات فراوان و صریح امام خمینی(س) در اینکه «میزان رأی ملت است» و «اساس جمهوری اسلامی متکی به رأی مردم است» و نوع حکومت نیز جمهوری اسلامی است نه مدل دیگر، چه می‏شود؟ مهمتر از آن اقدام عملی امام است که نه تنها در مقام نظریه‏ پردازی و سفارش بلکه در عمل نیز با آنکه اکثریت قاطع ملت ایران از دل و جان تابع نظر او بودند و از چنان محبوبیت و اقتدار مردمی برخوردار بودند که هر مدلی را که پیشنهاد می‏ دادند، مردم می‏ پذیرفتند؛ ولی ایشان فقط بر جمهوری اسلامی تأکید کردند و آن را با رأی مردم در رفراندوم مستقر ساختند و قانون اساسی نیز با حضور نمایندگان مردم و رأی آنان و نهایتاً‏ رفراندوم مردمی تصویب شد و امام در عمل نیز در تمامی ارکان نظام متکی به رأی مردم بودند. دیوار بلند سخنان امام درباره رأی مردم و عمل آشکار ایشان در همین رابطه مانعی بزرگ بر سر راه پذیرش این قبیل نظریات محسوب ‏شد و از آن زمان حضرات آقایان کوشیده‏ اند تا با نظریه‏پ ردازیهای مختلف به توجیه و رفع این مانع بپردازند. اظهارات اخیر آقای غرویان دقیقاً‏ در همین راستا می‏باشد، خلاصه و چکیده اظهارات ایشان در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا این است که:

«جمهوریت» یک مقوله غربی و وارداتی است. نظام مطلوب امام خمینی جمهوریت نبوده است. ایشان به خاطر شرایط سالهای اول انقلاب و در مقابل سؤال خبرنگاران ناگزیر از بکاربردن لفظ جمهوری شدند. میزان بودن رأی ملت نیز یک قضیه حقیقیه مورد تأیید واقعی امام نیست. ایشان برای خاموش کردن زبان مخالفین در آن روزها این جمله را فرموده‏اند و نظر واقعی امام آن نیست که میزان رأی ملت است، بلکه میزان در همه امور و حتی اصل حکومت نظر و رأی ولی فقیه است و مدل مطلوب حکومت نیز حکومت اسلامی است، نه جمهوری اسلامی.

آقای غرویان در مصاحبه خویش با اشاره به سابقه موضوع و مقاله قبلی نگارنده می‏ گوید «اگر امام واقعاً به رأی مردم متکی هستند و مشروعیت را از رأی مردم می‏ گیرند، باید می‏ گفتند که هرچه رأی مردم باشد آن را می‏پذیرم و قبول دارم»؛ مصاحبه ایشان صراحتاً‏ کوششی است برای بافتن فلسفه ‏ای که طی آن عمل و سخنان امام در مسیری توجیه شود که تأکید ایشان بر جمهوریت و نقش رأی مردم منحصر به یک دوره خاص در آغاز انقلاب و بخاطر شرایط اضطراری آن سال ها بوده و نظر و عقیده امام چیز دیگری است. در ادامه به سؤالات و محورهای بحث ‏پرداخته می‏شود.‏


سؤالات و محورهای بحث

آیا تأکید امام بر جمهوری اسلامی و میزان بودن رأی ملت ناشی از شرایط اضطراری اول انقلاب بوده است یا از عمق اعتقادات دینی ایشان سرچشمه می‏ گیرد؟
ـ ‏رابطه بین عنوان «حکومت اسلامی» و «جمهوری اسلامی» چیست و آیا مدل آرمانی امام خمینی حکومت اسلامی در مقابل مدل اضطراری جمهوری اسلامی است؟‏ و آیا جمهوریت نظام اسلامی یک مدل موقتی است یا مدل مطلوب و همیشگی؟
ـ مشروعیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه در دیدگاه امام متوقف بر چه اموری است و آیا رأی و بیعت و رضایت مردم در آن نقش و تأثیر دارد یا نه؟‏
ـ نظر رهبر معظم انقلاب و جانشین حضرت امام در این رابطه چیست؟

موضوع اصلی چالش اخیر و این مجموعه، بیان دیدگاه امام خمینی است. بنابراین نمونه ‏هایی از متن سخنان امام عیناً‏ در هر یک از موضوعات مورد بحث نقل می‏ شود؛ با تأکید بر اینکه آنچه نقل شده تنها نمونه‏ هایی از دهها مورد مشابه است که علاقمندان می‏ توانند به مجموعه 22 جلدی صحیفه امام و یا لوح فشرده آن و خصوصاً‏ کتابهایی با عناوین «اسلام ناب،‏ آیین انقلاب اسلامی، انتخابات و مجلس،‏ جایگاه و نقش مردم در حکومت از دیدگاه امام خمینی، و حکومت اسلامی و ولایت فقیه» مراجعه نمایند.
در این اثر مبنای احتجاج با آیت‏ الله مصباح یزدی و همفکران ایشان در این زمینه متن کلام و مواضع صریح امام و سیره و عمل ایشان است با تکیه بر اصل عقلایی و مسلم فقهی «حجیت ظواهر». یعنی باید کلام گوینده را بر همان معنایی که ظهور در آن معنا دارد حمل کنیم و حق نداریم که به گوینده معنایی را نسبت دهیم که ظاهر کلامش خلاف آن را ثابت می‏کند مگر آنکه دلیل و قرینه‏ ای مسلم عقلی یا نقلی (از سایر اقوال گوینده)‏ در دست داشته باشیم که ثابت کند منظور گوینده معنای ظاهری لفظ نبوده است. دقت در سخنان امام خمینی که نقل می‏ شود ثابت می‏ کند که نه تنها سخنان ایشان درباره نقش رأی مردم در حکومت اسلامی و تأکید ایشان بر جمهوریت نظام اسلامی ظهور در همین معانی دارند بلکه فراتر از آن ‏از چنان صراحتی برخوردارند که نصّ در معنا می‏ باشند، یعنی احتمال معنای دیگر وجود ندارد. بنابراین
آقایان که معانی و مطالبی را به امام در این زمینه نسبت می‏ دهند که خلاف تمامی اقوال ایشان است باید اسناد و قراین و دلایل خویش را ارائه کنند و تاکنون آنچه که فرموده ‏اند جز ادعاهایی که از ناحیه مواضع امام خمینی صراحتاً رد می‏ شود مطلب دیگری نبوده است. از بحث احتجاج لفظی که بگذریم مهمترین برهان و دلیل قاطع ما در اثبات نظر امام خمینی پیرامون نقش رأی مردم،‏ سیره و اقدام عملی ایشان است در موضوع تشکیل نظام جمهوری اسلامی از آغاز تا پایان عمر که مبتنی بر احکام الهی و سیره پیامبر و ائمه اطهار(ع)‏ بوده است. طبعاً‏ باید به سؤالات و اشکالاتی که مطرح شده است نیز در ضمن بحث پاسخ داده خواهد شد.

آرای امام خمینی درباره میزان بودن رأی ملت
و حق الهی و ملی مردم
در تعیین سرنوشت خویش و انتخاب زمامداران

پس از برگزاری رفراندوم 12 فروردین نظر امام آن بود که مردم برای تنظیم اصول پیشنهادی قانون اساسی نمایندگان خویش را مستقیماً انتخاب کنند و متن پیشنهادی مجدداً و در رفراندوم مستقیم به رأی عموم مردم گذاشته شود.
همین مبنا نیز درباره قانون اساسی عمل شد اما آن زمان عده ‏ای با پیشنهاد امام مخالف بودند و استدلال می‏ کردند قانون اساسی یک موضوع حقوقی و تخصصی است و ملت صلاحیت دخالت در آن را ندارد. آنان معتقد بودند که همان پیش ‏نویسی که توسط عده‏ای معدود تنظیم شده است در جمعی از حقوقدانان به عنوان مجلس مؤسسان بررسی و تصویب شود و همان قانون اساسی نظام باشد بدون رأی مردم. امام خمینی در مقابل آنان و همچنین معدود مخالفین اسلام و مخالفین نظام جمهوری اسلامی که پس از رفراندوم در اقلیت محض قرار داشتند و با انواع بهانه‏ها درصدد تأخیر تشکیل نهادهای قانونی نظام بودند، می‏ فرماید:

خود ملت میزان است. مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد براى این است که مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأى بدهد، لکن وکیل ملت حق دارد؟! این چه غلطى است! خود من حق ندارم تصرف بکنم در مالم، وکیل من حق دارد؟! ... وکلا برای این حق دارند که وکیل شما هستند، و الّا چه حقى دارند؟ یک نفر چه حقى دارد براى 35 میلیون جمعیت رأى بدهد؟ پنجاه نفر ـ ششصد نفر چه حقى دارد براى یک ملت 35 میلیونى رأى بدهد؟ این حق براى این است که شما مى‏خواهید رأى بدهید. رأى شماست. میزان؛ رأى ملت است. ملت یکوقت خودش رأى مى‏دهد. یکوقت یک عده‏اى را تعیین مى‏ کند که آنها رأى بدهند: آن در مرتبه دوم صحیح است. و الّا مرتبه اول، حق مال خود ملت است. شما خون دادید، حقوقدانان براى شما تکلیف معین کنند؟! خودتان باید تکلیف معین کنید. شمایید، همین ملت، همین مردم محروم... اینها باید رأى بدهند. بهانه‏ها را کنار بگذارید؛ از خدا بترسید؛ با ملت شوخى نکنید؛ رأى مردم را هیچ حساب نکنید؛ مردم را به حساب بیاورید.[1]

آقای غرویان در مصاحبه خویش درباره جمله معروف امام (میزان رأی ملت است) می‏گوید:

«برای درک این فراز از کلام رهبر کبیر انقلاب باید گفت که میزان رأی ملت است در چه فضایی و برای چه کسانی مطرح شد. با بررسی فعل و انفعالات آن مقطع مشاهده می‏شود که امام(س) در اوج تبلیغات و خرابکاری‏های روانی دنیای غرب بر علیه انقلاب اسلامی این کلام را به کار بردند، آنجایی که چنین تبلیغ می‏شد که (امام) خمینی آمده و به زور می‏خواهد مردم را به ولایت فقیه بکشاند در حالی که مردم این حکومت را نمی‏ خواهند؛ امام(س) از سر درک شرایط زمان گفتند روز 12 فروردین خواهید دید که میزان رأی ملت است. یعنی میزان رأی ملت حضرت امام خمینی در مقابل مخالفین غربی انقلاب اسلامی ایران مطرح شد نه اینکه میزان در مشروعیت نظام رأی ملت است».

متأسفانه آقای غرویان برای آنکه مبنای خود را توجیه کند که میزان رأی ملت نیست و القا کند که امام از سر ضرورت های آن زمان این جمله را فرموده ‏اند: «خواهید دید که میزان رأی ملت است» دقت لازم را که از امثال ایشان در مسأله‏ ای بدین اهمیت انتظار می‏ رود، به کار نبرده است.
اولاً: امام خمینی(س) اصلاً نفرموده ‏اند که ‏«خواهید دید که میزان رأی ملت است» چون اگر چنین گفته بودند جمله فقط جنبه خبر از آینده و احتجاج با مخالفین داشت و دیگر به این معنا نبود که بخواهند به مسئولین و آیندگان به عنوان یک اصل در نظام جمهوری اسلامی بگویند میزان رأی ملت است. در حالی که جملات امام ـ که نقل شد ـ به روشنی توجیه توأم با دخل و تصرف آقای
غرویان را رد می‏کند. امام صراحتاً فرموده است «خود ملت میزان است، مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد برای این است که مجلس مؤسسان مبعوث ملت است... میزان رأی ملت است».

ثانیاً: برخلاف توجیه آقای غرویان اصلاً سخنان امام ربطی به 12 فروردین ندارد و مربوط به چند ماه بعد (25 خرداد 1358) و مربوط به قانون اساسی است.

ثالثاً: برخلاف توجیه ایشان در عبارات امام و کل این سخنرانی امام، بحث از ولایت فقیه در میان نیست که امام خواسته باشند «در مقابل مخالفینی که می‏ گویند او می‏خواهد به زور مردم را به ولایت فقیه بکشاند در حالی که مردم این حکومت را نمی‏ خواهند» از سر اضطرار گفته باشد «خواهید دید میزان رأی ملت است»!! برعکس دقیقاً موضع امام در این سخنرانی خطاب به کسانی است که مخالف رأی‏ گیری مستقیم از مردم و تشکیل مجلس نمایندگان آنان برای تنظیم قانون اساسی و رفراندوم بعدی آن بوده ‏اند و عبارت «میزان رأی ملت است» به صورت یک قضیه حقیقیه و در مقام بیان یک اصل مهم در مسأله رفراندوم قانون اساسی ایراد شده است و قبل و بعد از این
جمله نیز امام به تفصیل به حقانیت این اصل پرداخته‏ اند. و چه زیباست جملات پایانی عبارت امام که می‏فرمایند: «از خدا بترسید،‏ با ملت شوخی نکنید، رأی مردم را هیچ حساب نکنید؛ مردم را به حساب بیاورید».

رابعاً: برخلاف تصور جناب آقای غرویان که گمان کرده ‏اند اتکا به رأی مردم و میزان بودن رأی مردم در اندیشه امام خمینی(س) فقط مستند به همین سخنرانی و همین جمله است و منحصر به روزهای اول انقلاب می‏ باشد، صدها بار امام خمینی در موارد متعدد از سالها قبل از پیروزی انقلاب تا پایان عمر در موارد متعدد بر همین مبنا استدلال کرده و با انواع عبارتها و الفاظ بر حق مسلم ملت در تعیین سرنوشت خویش و اتکاء به رأی مردم و میزان و معیار بودن رأی آنان در همه امور مربوط به حکومت و انتخابات متعدد تأکید کرده است: امام می ‏فرمایند:

و بحمدالله تا کنون هم با بهترین وجه این مطالب اسلامى یعنى، اساس حکومت اسلامى با بهترین وجه تحقق پیدا کرده است و ملت خودش است که سرنوشت خودش را به دست دارد. این طور نیست که ملت ما از همه ‏چیز بی خبر باشد و سرنوشتش را در کاخ سفید برایش طرح بکنند یا در کرملین. خود ملت است که با رأى خودش رئیس جمهور تعیین مى‏کند. جمهورى اسلامى را رأى به آن مى‏ دهد و با رأى خودش که متمرکز است در مجلس، دولت را تعیین خواهد کرد و همه امور دست خود ملت است. امروز مثل زمان رژیم طاغوتى نیست که ملت هیچ کاره باشد و همه امور دست یک نفر یا یک عده باشد. ملت همه کاره است و همه هم با رأى خود ملت است.[2]

آغاز فرازی که نقل کردیم از جهت دیگر قابل توجه کسانی است که معتقدند مدل «جمهوری اسلامی» در روزهای اول انقلاب به خاطر شرایط اضطراری مطرح شده است و مدل مطلوب امام نبوده و معتقدند عنوان جمهوری اسلامی در مقابل عنوان حکومت اسلامی قرار دارد! امام این جملات را در مرداد 1359 ایراد کرده ‏اند یعنی بعد از آنکه نظام جمهوری اسلامی مستقر شده است، امام آن را بهترین وجه تحقق حکومت اسلامی دانسته‏ اند و وجه کمال آن را نیز همه‏ کاره بودن مردم و تعیین مصادر امور با رأی مردم می‏ دانند و جالبتر آنکه در همین جملات، امام خمینی هیچ‏کاره بودن ملت و تمرکز همه امور به دست یک نفر یا یک عده را از نشانه‏ های رژیم طاغوتی معرفی کرده‏ اند.

* * *

از حضرت آیت‏ الله مصباح یزدی و آقای غرویان تقاضا می ‏شود به عبارت صریح زیر از امام خمینی عنایت بفرمایند و نسبت آن را با مواضعی که اعلام فرموده‏اند بسنجند. سخنرانی مربوط به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمانی است که ملت یکپارچه علیه رژیم شاه قیام کرده و رهبری امام همگانی شده است و امام بدون هیچگونه اضطراری در مقام بیان سه اصل مهم اسلامی هستند که در رژیم پهلوی (پدر و پسر) پایمال شده ‏اند، ایشان می‏ فرمایند:

با روى کار آمدن رضاخان این سه اصل اسلامى در امر حکومت پایمال شد، اول اصل لزوم عدالت در حاکم اسلامى و دوم اصل آزادى مسلمین در رأى به حاکم و تعیین سرنوشت خود و سوم اصل استقلال کشور اسلامى از دخالت اجانب و تسلط آنها بر مقدرات مسلمین. و اگر در آن روز براى احیاى این سه اصل اسلامى اقدام شده بود، کار به این جا نمى‏ کشید.[3]

از حضرات آقایان سؤال می‏کنم آیا صریحتر از این می‏توان بر اصالت آزادی رأی مسلمین به حاکم و تعیین سرنوشت خویش به عنوان یک حق و اصل مسلم اسلامی نه اصل اضطراری و موقتی و یا وارداتی و غربی سخن گفت؟ در عبارت زیر امام خمینی استقرار حکومت مردمی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را از ضرورت های جمهوری اسلامی معرفی کرده و خطاب به شورای انقلاب می‏ نویسند:

شوراى انقلاب اسلامى در جهت استقرار حکومت مردمى در ایران و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، که از ضرورتهاى جمهورى اسلامى است، لازم مى‏دانم بى‏درنگ به تهیه آیین‏نامه اجرایى شوراها براى اداره امور محلى شهر و روستا در سراسر ایران اقدام، و پس از تصویب به دولت ابلاغ نمایید تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا درآورد.[4]

متأسفانه بی‏ توجهی برخی اعضای شورای انقلاب و دولت موقت از یک سو و توطئه‏ های گروهکهای ضدمردمی در آن ایام سبب تأخیر تشکیل شوراهای شهر و روستا شدند که امام تشکیل آن را گامی در جهت حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش می‏دانستند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]
. صحیفه امام؛ ج 8، ص 173.
[2]
. صحیفه امام؛ ج 13، ص 125.
[3]
. همان؛ ج 5، ص 236.
[4]
. همان؛ ج 7، ص 167.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.