جماران ـ دکتر ملوک السادات حسینی بهشتی، فرزند شهید بهشتی، از فعالان حقوق زنان، رئیس پژوهشکده مدیریت اطلاعات و عضو شورای فرهنگی اجتماعی زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی است که علاوه بر حضور در نهاد خانواده، از جمله مدیران موفقی است که فعالیتهای اجتماعی خود را نیز در کنار مسولیت های مدیریتی و خانوادگی خود به خوبی دنبال می کند.
با وی درباره فاصله قوانین و سیاست های جاری کشور درباره جایگاه و حقوق زنان با این جایگاه در اندیشه امام خمینی و انقلاب اسلامی سخن گفته ایم.
امام خمینی، همچنان که در تاریخ مرجعیت شیعی، بیش ترین نقش حمایتی را در به عرصه عمومی کشاندن زنان داشت؛ همزمان بر اهمیت شأن و وظیفه مادری زنان نیز تأکیدی می کرد. اما تا چه اندازه روند سیاست گذاری های کشور در جهت تعامل این دو نقش زنان و محدود نکردن آن ها به محیط خانه حرکت کرده است؟
با تاسی به بیانات و نظرات بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) و نیز شهدای گرانقدر انقلاب مانند شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح و شهید باهنر و دیگر شاگردان امام، میتوان دریافت که نظرات این رهبران فکری انقلاب تاکید بر ایفای نقش مادری در کنار نقش فعال اجتماعی زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه اسلامی بوده است. ایشان الگوی عملی در دوران معاصر را به ما نشان دادهاند. زنان و دختران خانواده خود را به تحصیل علم و مشارکتهای اجتماعی تشویق مینمودند، در عین حال که روی تربیت فرزندان نیز تاکید داشتند.
امروزه نیز شاگردان امام مانند آیت الله خامنهای و آیت الله هاشمی مشوق زنان ما در عرصههای اجتماعی، علمی و فرهنگی هستند و در عمل نیز فرزندانشان به تحصیلات عالیه و تدریس و تحقیق میپردازند. پس از نظر بنیانگذاران انقلاب راه روشن و توصیهها مشخصاً علاوه بر همسرداری و تربیت فرزندان، فعالیتهای اجتماعی نیز مورد تاکید و تشویق میباشند تا جایی که زنان ما به مراحل علمی و مدیریتی بالا دست یافته اند و در کسوت عضو شورای شهر، نماینده مجلس، مدیراجرایی و حتی وزیر به فعالیت میپردازند.
در سالهای اخیر نظرات خاص در ارتباط با فعالیتهای اجتماعی زنان مطرح شد که آشکارا با آموزههای دینی، با نگرش امام و شاگردانشان همخوانی نداشت و در واقع تعصبات عرفی و مردسالاری بر آنها حاکم بود. در زمینه قانوننویسی و قانونگذاری نیز تا جایی که زنان ما دخالت داشته و خود به تدوین قوانین پرداخته و حتی لایحهای جامع مانند لایحه خانواده را با مطالعه منابع اسلامی و براساس نظرات رهبران فکری نوشته و ارائه دادند، رعایت حقوق زنان مشهود بود تا به مرحلهای رسید که بار دیگر حقوقدانان مرد با نگرشها و تعصبات خاص مردانه خود به حک و اصلاح آن ورود یافتند و به جای نظرات رهبران فکری تنگنظریها و تعصبات عرفی خود را اعمال کردند و لایحه خانواده که میتوانست لایحهای جامع برای احقاق حقوق زنان آسیب دیده جامعه ما باشد، متاسفانه به لایحهای جنجالبرانگیز و شبههناک تبدیل شد و حتی پس از حذف و اضافه کردنها نیز نتوانست جایگاه اصلی خود را کسب نماید.
در شوراهای گوناگون مانند شورای فرهنگی-اجتماعی زنان سند راهبردی زن و خانوده به عنوان منشور حقوق زن و خانواده تدوین شده و میتوانست به عنوان سند استراتژیک در جامعه اسلامی مطرح شود، اما همین تعصبات و کجسلیقگیها سبب شد که جایگاه بینالمللی خود را نیابد. بر اساس تجربه شخصی مدیریتی 20 ساله خود میتوانم بگویم که اصولاً مدیران مرد ترجیح میدهند از استخدام زنان جلوگیری شود، زیرا به زعم آنان هزینه بر است و بودجه زیادی را میطلبد. آخرین نمونه آن تلاش و کوششی بود که ستاد ملی زن و خانواده متشکل از زنان فعال اجتماعی و مدیریتی، درخواست تسهیلاتی مانند کار نیم وقت زنان که از تلاشهای اولین نمایندگان زن مجلس شورای اسلامی تاکنون به نتیجه نرسیده است و تمام وکمال اجرا نمیشود. یا افزایش مدت زمان مرخصی زایمان که ابتدا دو سال در نظر گرفته شد و سپس به 9 ماه تقلیل یافت، سپس تمامی مراحل قانونی شوراها و مجلس را طی کرده و وقتی به مرحله اجرا میرسد، مدیران به علت کمبود بودجه از عملیاتی کردن آن سرباز میزنند. حتی قانون دورکاری برای بانوان که میتوانست با نگرشی مثبت به آن پراخته شود و تسهیلاتی برای زنان شاغل دارای فرزندان کوچکتر باشد، به مسئلهای جنجالبرانگیز تبدیل شده و نگرشهای منفی آن را روشی برای خانهنشین کردن زنان تلقی کردند و در شرایط سخت اقتصادی و به علت تدوین نشدن شیوه اجرایی دقیق و کمبود بودجه این قانون نیز به بایگانی سپرده شد.
بنابراین میبینیم که از نظر قانون گذاری و تدوین سیاستهای راهبردی برای رسیدن به شرایط مطلوب مشارکت زنان فعال جامعه ما مشکلی نداریم، مشکل کجفهمیها و اعمال سلیقههای شخصی افراد به جای قوانین اسلامی است. امیدواریم که در آیندهای نزدیک بار دیگر به نظرات بزرگان دین و رهبران فکری واقعی انقلاب اسلامی رجوع گردد و از اعمال سلیقههای گوناگون و نگرشهای شخصی جلوگیری به عمل آید تا به شرایط مطلوب اجتماعی برای زنان و دختران جامعه اسلامی دست یابیم.
بر خلاف دیدگاه امام خمینی آنچه که در برخی قرائت های از دین و گفتمان عمومی اجتماعی و سیاسی ما رواج دارد، در رابطه با نقش زن در جامعه، عمدتا بر نقش تربیتی او در نسبت با فرزندان و محوریت حضور او در تشکیل و تحکیم و استوار نگه داشتن خانواده تاکید می شود. گرچه اهمیت تربیت کودکان بر کسی پوشیده نیست، اما حق و تکلیف زن، در رابطه با رشد و شکوفایی خود، به عنوان نسلی که امروز حضور دارد، و به اندازه ی نسل آینده مهم است، چه جایگاهی باید داشته باشد؟
اگر مقایسهای میان نقش زنان در تاریخ صدر اسلام و جامعۀ کنونی در نظام جمهوری اسلامی بکنیم متوجه میشویم که در دوران صدر اسلام و به ویژه در دوران پیامبر اکرم (ص) زنان علاوه بر فرزندآوری و مهمتر از آن تربیت صحیح کودکان خود که در واقع نظارت و هدایت رشد و شکوفایی جسمی و فکری نسل آینده میباشد، در نقشهای گوناگون مانند امدادرسانی در جنگها، ایراد سخنرانی و هدایت امت اسلامی وحتی در حوزه تجارت همانند خدیجه کبری (س) نقش بسزایی داشتهاند.
منطقاً بایستی بپذیریم که خداوند متعال طبیعت زن را به گونهای آفریده است که فرزندآوری و تربیت نسل آینده جامعه به عهده وی گذاشته شود، زیرا سعه صدر، محبت و مهربانی و ظرافت های روحی وی ایجاب میکند که اولین معلم و مربی در جامعه اسلامی وبویژه نهاد خانواده باشد. دستورات دینی اسلام نیز اگر به دقت مطالعه شوند مطابق طبیعت و سرشت زنان شکل گرفته و مغایرتی با فطرت ایشان ندارد.
در جامعه اسلامی ما، که به حق میتواند الگویی کامل برای دیگر جوامع قرار گیرد، براساس دستورات اسلامی تکلیفی به عهده زن در نقش مربی و در نقش مادری گذاشته شده است. نگرش رهبران دینی جامعه نیز به ویژه نگرش ژرفاندیش و آیندهنگر امام خمینی (ره) به عنوان موسس و پایهگذار نظام جمهوری اسلامی و شاگردان برحق ایشان حقوقی را برای زنان و دختران ما بیان میکنند که نشات گرفته از آموزههای دینی اسلام و سیره پیامبر اکرم و امامان معصوم ما در طول تاریخ بوده و نشانگر افق دید گسترده و روشن آنان نسبت به حقوق زنان در جامعه اسلامی بوده است. رشد و شکوفایی فکری زنان ما زیربنای تربیت نسلی فرهیخته خواهد بود و مادرانی با تدبیر و تحصیلکرده و آگاه به مسائل روز دنیا میتوانند نسلی آگاه، عالم و با تدبیر را تربیت و به جامعه اسلامی تحویل دهد.
چگونه یک زن می تواند حضور کارآمدی در جامعه اسلامی بیابد؟ و اصولا کارآمدی زن در جامعه ی اسلامی، با چه مولفه هایی تعریف می شود؟
دختران و زنان ما در جامعه اسلامی از توانایی و کارآمدی بالایی برخوردارند، به شرط آنکه شرایط مناسب جهت رشد و شکوفایی فکری آنان فراهم گردد. در عین حال که مادرانی فداکار و مربیانی دلسوز برای فرزندان و مدیر خانه وخانواده هستند، میتوانند به عنوان نیمی از جمعیت جامعه اسلامی فعال و تاثیرگذار باشند. البته مدیریت زمان و امکانات نیز به عهده خود زنان خواهد بود. زنان و مادران شاغل زمانی میتوانند همزمان مدیر خانه، مربی فرزندان خود و فعال اجتماعی در کسوت معلم ، پزشک و یا محقق باشند که با دقت مدیریت زمان را به عهده بگیرند و در تقسیم نیرو و وقت خود برای خانواده و جامعه موفق باشند. و این است که کار زنان و مادران ما را در جامعه سخت میکند، چرا که برقراری تعادل بین این دو نقش دشوار است.
زنان اروپایی پس از انقلاب صنعتی به این نتیجه رسیدند که یا باید مادر خانواده باشند و به فرزندآوری و تربیت آنان و خانه داری بپردازند و یا اگر بخواهند در جامعه صنعتی موفق باشند و مدیران درجه یک آن جامعه محسوب شوند، قید ازدواج و خانواده را بزنند و فقط به شغل خود در جامعه بپردازند تا به موفقیتهای بالای شغلی در جامعه غرب دست یابند و در رقابت با مردان آن جامعه پیروز میدان شوند.
زن مسلمان طبیعتاً کمتر چنین روشی را انتخاب میکند، هرچند هستند کسانی که الگوی غربی را ترجیح میدهند و البته در عرصههای علمی، ادبی، فرهنگی، صنعتی و تحقیقاتی به مدارج بالا نیز دست مییابند.
اگر مقایسهای میان زنان جامعه ایرانی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی انجام دهیم، در مییابیم که شرایط رشد و شکوفایی زنان پس از انقلاب به قدری مناسب شده که آمار دختران و زنان تحصیلکرده ما به سرعت افزایش یافته است. این قشر از زنان نه تنها به تحصیل پرداختهاند، بلکه با تلاش و کوشش بیشتر به مدارج بالای علمی دست یافته و در المپیادهای جهانی نیز مقام آورده و در زمینه های تخصصی اعتبار کسب کردهاند.
اگر قبل از انقلاب، یافتن شغل و کارمند بودن صرف پرستیژ روشنفکری محسوب میشد، هم اکنون تحصیلات عالیه در حوزه و دانشگاه و تدریس و تحقیق جزو علایق دختران و زنان جامعه ما محسوب میشود و هرکسی به نوعی مشغول تحصیل یا تدریس است و در عرصههای گوناگون فرهنگی، پزشکی و حتی صنعتی و تجاری به فعالیت میپردازد.
به حق باید گفت زنان و دخترانی که در خانوادههای مذهبی به تحصیل و تدریس پرداختهاند، در صورتی میتوانند از علم و تواناییهای خود بهرهمند شوند که خانواده به ویژه پدر و همسر از آنان حمایت کرده و به کارآمدی آنان اعتقاد داشته باشند. پس میتوان گفت که این نگرش مردان جامعه ماست که میتواند در این زمینه کارساز باشد. تعصبات عرفی و سختگیریهای نشات گرفته از آداب و رسوم جامعه را نباید به پای اسلام گذاشت.
در دوران معاصر بویژه نسل جدید ما آگاه تر و آشنا با فناوری جدید ارتباطات است. بسیاری از دوستان ما که دارای فرزند خردسال هستند، از امکانات دانشگاه های مجازی و حتی دروس حوزوی بصورت غیرحضوری و آنلاین استفاده کرده و به مدارج بالایی دست یافتهاند. همه میدانیم که دوران باروری و تربیت فرزند برای زنان یک دوران خاصی حدود ده سال است و میتوان این دوران را بنابر نیاز فرزندان به عشق ومحبت مادری بیشتر صرف تربیت آنان کرد و پس از طی این دوران به فعالیتهای علمی و فرهنگی و اجتماعی پرداخت. من نیز با مشورت و راهنمایی شهید بهشتی در دورانی که فرزندان خردسال داشتم، در کنار تحصیل علم بیشتر اوقات خود را صرف آنان کردم و در ساعات فراغت به نوشتن و ترجمه مقاله و کتاب و همکاری با نشریات میپرداختم. زمانی که آنان به مرحله تحصیل در مدرسه رسیدند با توافق همسرم به فعالیتهای اجتماعی پرداختم. البته ایشان خودشان نیز مشوق من در ادامه تحصیل بودند و از هیچ کمکی در مورد نگهداری فرزندان دریغ نکردند. بنابراین میبینیم که پدر و همسر چقدر میتوانند در فعال شدن دختران و زنان خانواده تاثیرگذار باشند. تنها شرطی که همسر من قائل شدند این بود که زمانی
که بچهها حدود ساعت سه یا چهار از مدرسه به خانه برمیگردند، من هم به خانه برگردم تا آرامش خانه حفظ گردد و کمبودی احساس نکنند. در طی چندین سال که در بخش آموزش و پژوهش اشتغال دارم با رعایت این شرط که بسیار هم منطقی بود، توانستم سلامت و آرامش فضای خانه را حفظ کنم.
مسئله تفاوت های میان الگوهای دینی و روابط مطلوب اجتماعی ای که در سنت دینی ما برای زنان مشخص شده با اخلاقیات، عرفیات و نظم متفاوت اجتماعی امروز یکی از مهمترین مسئله های فرهنگی و اجتماعی جامعه امروز است. در چنین شرایطی چگونه و با چه الگوهایی می توان زندگی دین دارانه را حفظ کرد؟
در صدر اسلام ما الگوهای روشن و شخصیتهای برجستهای در میان زنان مسلمان میبینیم. اگر از اولین زن مسلمان یعنی خدیجه کبری(س) آغاز کنیم، میبینیم که با وجود شرایط سخت دوران جاهلیت ایشان به واسطه کارگزارانی که داشتند به تجارت پرداخته و بسیار در این زمینه موفق بودهاند و در عین حفظ دیانت و نجابت، داد و ستد میکردند.
همچنین دختر گرامی پیامبر اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س) که بسیار مقید به حفظ حجاب و عفاف خود بودند در کنار ایفای نقش مادری و فرزندپروری در نقش اجتماعی خود به عنوان یک زن مسلمان، آگاه به مسائل روز چه در دوران حیات پیامبر و چه پس از آن با ایراد خطابه و آگاهی بخش جامعه زنان و مردان آن روزگار بودند و در جامعه مسلمان حضور یافته و تاثیرگذار بودند.
زنان بسیاری در دوران حیات پیامبر در شغلهای گوناگون فعال بودند و از سوی رهبر جامعه اسلامی مورد تشویق قرار گرفتند. زینب کبری (س) در واقعه کربلا و پس از آن در دوران اسارت با بیان غرا و رسای خود به روشنگری و افشاگری پرداخت و پیام عاشورا را به گوش همه مسلمین رساند و در نقش زن مسلمان خوش درخشید.
مسلماً زنان جامعه اسلامی کنونی آگاهتر از آن دوران هستند و شرایط مطلوبتری را تجربه میکنند. ما منکر کم و کاستیهای عرفی و اخلاقی نیستیم، اما یک مقایسه ساده آماری میتواند بیانگر رشد و شکوفایی زنان و دختران در نظام اسلامی ما باشد. علیرغم همه تنگنظریهای عرفی، زنان ما در مقایسه با 30 سال قبل از جایگاه ویژهای در مدیریت فرهنگی و اجتماعی برخوردارند.
نسل جدید باید بداند که زندگی زناشویی رقابت و جنگ وستیز نیست. زن و مرد خود را در مقابل هم نبینند، بلکه مکمل یکدیگر بدانند. بسیاری از دعواهای خانوادگی که متاسفانه به دلیل فوران احساسات و پرخاشگری به طلاق و جدایی منجر میشود به علت رعایت نکردن همین اصل است. خانواده اولین و کوچکترین جامعه بشری است که در عین حال بنیاد جامعه بزرگتر را میسازد. اگر در خانواده کوچک خود شامل همسر و فرزندان نتوانیم با آرامش، عشق و محبت در کنار یکدیگر و با همدلی نقش سازندهای داشته باشیم، چگونه میتوانیم در جامعه بزرگتر به صورت مفید نقش ایفاء کنیم.
زنان جامعه ما که از توانایی بالایی حتی در سطوح مدیریتی برخورداند، اگر نتوانند در ایفای دو نقش اصلی یعنی همسری و مادری از یک سوی و عضو مفید و فعال در جامعه از سوی دیگر تعادل برقرار کنند، چگونه میخواهند در پستهای حساس و کلیدی متعادل عمل کنند؟ زیاده روی و افراط در هر کاری مضر است، حتی در نقش مادری و تربیت فرزند. اگر بیش از حد با وسواس خاص به امور تربیتی و تحصیل فرزند پرداخته شود، فردی وابسته و بدون استقلال فکری تحویل جامعه خواهیم داد. زن در نقش فعال اجتماعی نیز چنانچه افراط کند، تعادل زندگی را برهم خواهد زد. مادر همیشه دلسوز فرزندان خود است، حتی اگر عرف و دین به او توصیه نکند، طبیعت مادری اقتضاء میکند که بیشترین فداکاری را برای فرزندان خود بکند. پس لازم نیست کسی به او دستور بدهد که از فرزندان خود در زمینه سلامت، بهداشت و آموزش مراقبت کند، طبیعتا علاقهمند است که فرزندان خود را به بهترین نحو تربیت کرده و به جامعه تحویل دهد. تقسیم عادلانه وقت و زمان می تواند جایگاه مادری وی را تثبیت کند و همزمان در مراودات اجتماعی نیز فردی مفید و تاثیرگذار باشد.
ما در جامعه خود زنان بسیارموفق در رشتههای گوناگون پزشکی، آموزشی، تحقیقاتی و حتی اقتصادی- صنعتی داریم که اغلب آنان با رعایت اصل اعتدال میان رسیدگی به خانواده و مشاغل خود توانستهاند به مدارج بالا برسند. البته چنین کاری زحمت دارد و مطمئنا همانند خانمی که صرفا به شغل خانه داری میپردازد، بی دردسر نیست. تجربه نشان داده که زنان شاغل جامعه ما اغلب زندگی منظمتر و حسابشدهای را اداره میکنند و همه کارهایشان محاسبه شده است. فرزندان منظم تری را تربیت کرده اند و زندگیشان دارای نظم خاصی است که قابل تحسین است. زنان شاغل افرادی هستند که دوشغله بودن را تجربه کرده اند و تلاش میکنند میان این دو شغل که یکی با عشق و محبت و دیگری با حس انجام وظیفه در قبال جامعه تواما به اهداف بالا دست یابند. بارزترین این زنان پزشکان، آموزگاران و اساتیدی هستند که با عشق و علاقه خاصی به جامعه خدمت میکنند و هرگز برای تفریح و از تنهایی درآمدن پا به عرصه خدمت ننهادهاند. هرچند باید از کارگران و مهندسین زن که در عرصه اقتصادی و صنعتی مشغول به خدمتاند نیز نام برد که آنان نیز در گرداندن چرخههای اقتصادی و صنعتی بسیار فعال و تاثیرگذارند. بنابراین لزومی ندارد که نقش زن ومرد در اجتماع تغییر کند، تا بتواند در عرصههای گوناگون اجتماعی موثر باشد، به شرط آن که حد اعتدال و میانهروی را رعایت کند و از سویی دیگر از حمایت موثر ومنطقی پدر و همسر برخوردار باشد.