پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

خاطرات خواندنی خانواده و نزدیکان امام خمینی در ماه مبارک رمضان؛

جدیت در عبادات و اهمیت بندگی

امام خمینی(س) اهمیت ویژه‌ای برای عبادات قائل بودند و بی ‌آنکه در انجام مناسک مذهبی راه افراط و یا خشک مقدسی پیش گیرند در عمل به وظایف دینی دقیق و منضبط بودند. خاطرات اعضای خانواده و نزدیکان جلوه های زیبایی از این دقت نظر را نشان می دهد. مصادف شدن ماه مبارک رمضان با گرمای تابستان و طولانی شدن روزها موضوع گفت و شنودهای بسیاری است حال آنکه مرور خاطرات نزدیکان حضرت امام در سالهای پیری یادآور جدیت و عدم مسامحه ایشان در عمل به وظایف دینی بوده است.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران به مرور گوشه‌هایی از خاطرات نزدیکان از امام خمینی(س) در ماه مبارک رمضان پرداخته است.

روزهای بلند را روزه بودند

خانم صدیقه مصطفوی فرزند گرامی حضرت امام نقل می‌کند: «امام چهارده سال نجف بودند. از تمام بچه ها دور بودند، هوای به آن گرمی نجف را تحمل می کردند و در آنجا روزهایی به آن بلندی را روزه می گرفتند. کارگر منزلشان صبح که می آمد گلایه می کرد و می گفت: «خانم من سینی غذای آقا را که می برم، اصلاً وقتی بر می گردانم احساس نمی کنم از این سینی غذایی خورده شده است؛ شاید یک کمی مثلاً یک نصفه کتلت خورده اند.» آقا با این شرایط روز به آن بلندی نجف را روزه می گرفتند.»

جدیت در عبادات

آیت الله قدیری از اعضای دفتر حضرت امام نقل می‌کند: «وقتی حضرت امام در ماه مبارک رمضان در فصل گرمای نجف اشرف برای نماز جماعت ظهر و عصر با زبان روزه به مدرسه مرحوم ایت الله بروجردی تشریف می آوردند، هر روز، اول هشت رکعت نوافل ظهر را می خواندند و بعد نماز ظهر را با اذان و اقامه نسبتاً طولانی می خواندند و بعد از تعقیبات نماز ظهر، هشت رکعت نوافل عصر را می خواندند و بعد نماز عصر را با اذان و اقامه، مانند نماز ظهر می خواندند و بعد از تعقیبات تشریف می بردند. این کار در آن سن و هوای گرم و آن حال روزه، کار آسانی نبود که حتی جوانها موفق به آن بشوند، اما امام، با اقبال تمام اینگونه جدیت در عبادات داشتند.»

برنامه خاص

خانم فاطمه طباطبایی عروس گرامی حضرت امام نیز نقل می‌کند: «امام علاوه بر انجام تمام اعمال عبادی ماه رمضان یک برنامه خاص خودش را داشت، زمان بیشتری قرآن می خواندند فکر می کنم حتی تا این اواخر ماهی سه قرآن را که حتماً ختم می کردند‍، فرمش هم به این شکل بود که سه نقطه سه تا قرآن داشتند، آن قسمتی که صبح برای کار می رفتند آن قسمتی که عصر بود و یا قسمت سر شب سه تا قرآن بود که از هر سه می خواندند هر جا بودند یک جزء قرآن می خواندند در نتیجه ماه رمضان که تمام می شد سه تا قرآن ختم کرده بودند، این اواخر حتی با این همه گرفتاریها و مشاغلی که داشتند، تمام از کاری که در مفاتیح هست آنها را انجام می دادند امام شبها دعای افتتاح می خواندند دعای سحر را معمولاً می خواندند و خیلی هم توصیه می کردند و بیشتر ابوحمزه را هم می خواندند گاهی وقتها به ما می گفتند اگر ابوحمزه زیاد هست می توانید دو تا سه قسمت کنید و در دو یا سه شب تمام بشود اگر یک شب نتوانستید تمام کنید عیبی ندارد ولی این دعا را بخوانید.»

ما جوانها تاب نافله نداشتیم

حجة الاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری نیز اینگونه می‌گوید: «من در ماه مبارک رمضان همانند سایر ماهها نماز ظهر و عصر را با امام در مسجد شیخ واقع در بازار نجف بجا می آوردم، ولی نماز مغرب و عشا را با ایت الله آقای سید عبدالعلی سبزواری می خواندم. زیرا امام با آن کهولت سن و ضعف حتی در ایامی که ماه مبارک مصادف با گرمای سوزان در روزهای بلند تابستان بود، مقید به انجام نافله مغرب و عشا بودند. در حالی که ما با اینکه جوان بودیم و تاب مقاومت بیشتری داشتیم، مایل بودیم هر چه زودتر نماز مغرب و عشا را بدون نافله به اتمام برسانیم و به افطار برسیم.»

روزه های قضا شده

خانم فرشته اعرابی نوه گرامی حضرت امام نیز نقل می‌کند: «ایشان مقید بودند و حکم ایشان هم این بود که روزه های قضا شده حتماً باید با ماه رمضان بعدی گرفته بشود و نباید هیچ کدام آن بماند به همین جهت هر چند تا را که به واسطه مسافرت تابستان خورده شده بود حتماً در زمستان خودشان مدیریت می کردند و به شکلی اداره می کردند که بچه ها روزه هایی را که در تابستان نگرفته اند، در زمستان بگیرند.»

اهمیت روزه

خانم زهرا مصطفوی فرزند گرامی حضرت امام خمینی(س) نیز نقل می‌کند: «تابستان حدود چهل سال پیش در قم ساکن بودیم. در آن موقع آب که بود و پنکه یا کولری هم نداشتیم و همه جا خیلی گرم بود. در چله تابستان ماه مبارک رمضان شروع شد و خواهر بزرگم که خیلی ضعیف و لاغر بود، نه ساله شد و باید روزه می گرفت. او پس از افطار کردن اولین روزه اش به آقا گفت: من فردا روزه نمی گیرم. آقا می بینند که علناً نمی توانند او را به روزه گرفتن مجبور نماید زیرا ممکن است روزه ش را بخورد و قبح روزه خوردن برایش از بین برود. از این رو بلافاصله دنبال یکی از دوستانشان فرستادند و گفتند: فلانی می خواهم همین امشب اینها را به تهران برسانی، و ما دیروقت به تهران رسیدیم. بعد آقا گفته بودند: من دیدم این بچه نمی تواند روزه بگیرد و می خورد و اهمیت روزه برایش از بین می رود، گفتم از قم برود که اگر یک روز به او گفتم روزه بگیر، بداند که باید روزه بگیرد نه اینکه بگوید می گیرم و بعد هم برود بخورد.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.