پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران : ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریف‌ترین ماه‌های سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می‌شودو عبادت در یکی از شب‌های آن (شب قدر )بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماه‌ها است؛ روزهایش بهترین روزها، شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعات است. بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفس‌های شما تسبیح، خواب شما عبادت، عمل‌هایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.»
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی یادگار گرامی امام راحل به برکت ایام مبارک ماه رمضان سلسله نوشتاری را در اختیار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران قرار داده اند که از امروز تا پایان ماه مبارک رمضان تقدیم خوانندگان وکاربران گرامی و علاقمندان اهل بیت (ع) و دوستداران بیت امام خمینی (س) می کند ،باشد تا در این راه قدمی هرچند کوچک برداشته باشد .
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در این نوشتار آنچنان که خود نوشته است : "نگارنده را امسال فراغتی حاصل شد تا کتاب شریف کشف الاسرار نوشته ابوالفضل رشید الدین میبدی را به مطالعه برگیرد و از همین رو بر آن شدم که گوشه هایی از آن را که موافق طبع ایام روزه داری است،خدمت برادران و خواهران تقدیم کنم و به فراخور مطالب آن از تفاسیر و متون دیگر اسلامی بهره گرفته و آن را ضمیمه نوشتار کنم.
"بخشهای قبلی این سلسله نوشتار که با عنوان "دلیل راه "منتشر می شود،روزهای گذشته منتشر شد؛اینک بخش دوازدهم تقدیم می شود :


حضرت امام خمینی رحمه الله در کتاب چهل حدیث درباره رحمت الهی می نویسند: «و دیگر آن که بنای آن عالم بر تفضّل و بسط رحمت غیر متناهیه حق جلّ و علا گذاشته شده است، و تفضّلات حق تعالی را حدّ و انتهایی نیست؛ و استبعاد از تفضّل جواد علی الاطلاق [کسی که جودش هیچ محدودیتی ندارد] و صاحب رحمت غیر متناهیه، از کمال جهل و نادانی است. جمیع این نعمت هایی که به بندگان عنایت فرموده، که از احصای آن ها، بلکه احصای کلیات آن ها، عقول عاجز و سرگردان است، بدون سابقه سؤال [درخواست] و استحقاق بوده؛ پس چه مانعی دارد که به مجرد تفضّل و بدون هیچ سابقه، اَضعاف مضاعف این ثواب ها را به بندگان خود عنایت فرماید. آیا بنای عالمی را که به نفوذ اراده انسانی قرار داده شده و درباره آن گفته شده: فیها ما تشتیهه الأنفس و تَلَذُّ الأعیُن [1] [و در بهشت هست هر آن چه دل ها بخواهند و چشم ها خوش دارند] با آن که اشتهای انسانی حدّ محدودی و قدر مقدری ندارد، درباره آن می توان این استبعادات را کرد؟ خدای تبارک و تعالی آن عالم را به طوری مقرر فرموده و اراده انسانی را طوری قرار داده که به مجرد اراده هر چه را بخواهد موجود کند، موجود می کند.» (چهل حدیث، امام خمینی، ص485)
نکته ای که در این جا باید مورد توجه قرار داد و از آن به خدای متعال پناه برد، اغوایی است که شیطان در جان و روح آدمی به کار می گیرد تا انسان را از رحمت خدا ناامید سازد. راه بی سرانجام فلاکت آن لحظه ای آغاز می شود که آدمی از رحمت خداوند مأیوس گردد و همین یأس و ناامیدی سرآغاز هر گونه معصیت و گناهی می شود. چنانکه درباره شیطان رجیم این اتفاق واقع شد و آن گاه که راه توبه را بر خویش بست و به اشتباه، خویشتن را مطرود همیشگی درگاه الهی دانست، به سرانجام خویش تن داد.
عالم ربّانی ملّا احمد نراقی در معراج السعادة در این باره می نویسند: «صفت سیّم، یأس از روح الله و ناامیدی از رحمت خدا: از جمله مهلکات عظیمه بلکه گناهان کبیره است و در کتاب کریم، نهی صریح از آن شده، چنانکه می فرماید: یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله[2] یعنی ای بندگان که بر خود ستم و اسراف کرده اید از رحمت خدا ناامید نشوید. و باز می فرماید: و من یقنط من رحمة ربه الا الضالّون [3]یعنی کیست که ناامید از رحمت خدا شود مگر گمراهان و اهل ضلالت.
بلکه از بعضی آیات معلوم می شود که یأس از رحمت خدا، موجب کفر است، چنانکه می فرماید: و لاییأس من روح الله الا القوم الکافرون[4]یعنی مأیوس نمی شود از رحمت خدا مگر کفّار. و مروی است که مردی از بسیاری گناهان، این قدر خائف شده بود که از آمرزش خدا ناامید بود، حضرت امیرالمؤمنین به او فرمودند: ای مرد مأیوسی [مأیوس بودن] تو از رحمت خدا، بدتر است از گناهی که کرده ای. روزی حضرت رسول فرمودند که: اگر بدانید آن چه را من می دانم، کم خواهید خندید و بسیار خواهید گریست و به بیابان ها و صحراها بیرون خواهید رفت و بر سینه های خود خواهید زد و پناه به پروردگار خود خواهید برد. پس جبرئیل نازل شد و گفت پروردگار می فرماید که: بندگان مرا از من ناامید مکن. و مروی است که مردی بود در بنی اسرائیل که مردم را از رحمت خدا ناامید می کرد و ایشان را می ترسانید، در روز قیامت خدا به او خواهد فرمود که امروز من تو را از رحمت خود مأیوس می کنم همچنان که بندگان مرا از من ناامید ساختی.
و همین قدر بس است در مذمّت صفت یأس که آدمی را از دوستی خدا که سرّ همه فضائل و بالاترین آنهاست، باز می دارد زیرا که تا کسی به دیگری امیدوار نباشد، او را دوست نمی دارد و همچنین ظن بد به خدا چنان که مذکور خواهد شد، دلالت بر مذمّت این صفت نیز می کند. پس بر هر کسی لازم است که از این صفت مجتنب باشد، و علاج آن تحصیل ضد آن است که صفت رجا و امیدواری به رحمت خداست.» (معراج السعادة، نراقی، ص148)
مرحوم نراقی سپس به صفت امید به رحمت خدا اشاره کرده و می نویسند: «ضد یاس از رحمت خدا، امیدوارى به اوست، که آن را صفت رجاء گویند. و رجاء عبارت است از انبساط سرور در دل، به جهت انتظار امر محبوبى. و این سرور و انبساط را وقتى رجاء و امیدوارى گویند که آدمى بسیارى از اسباب رسیدن به محبوب را تحصیل کرده باشد؛ مثل انتظار گندم از براى کسى که تخم بى‏عیب را به زمین قابلى که آب به آن نشیند، اندازد و آن را در وقت خود آب دهد. اما توقع چیزى که هیچ یک از اسباب آن را مهیا نکرده باشد، آن را رجاء نگویند، بلکه غرور و حماقت نامند، چون انتظار گندم از براى کسى که تخم آن را در زمین شوره زارى که بى آب باشد افکنده باشد. و اگر کسى بعضى اسباب را تحصیل کرده و بعضى را نکرده، که حصول محبوب، مشکوک فیه باشد، آن را آرزو و تمنا گویند، مثل آنکه تخم را به زمین قابلى افکنند اما در آب دادن، کوتاهى و تقصیر نمایند.
و چون این را دانستى، بدان که دنیا مزرعه آخرت است. و دل آدمى حکم زمین را دارد. و ایمان چون تخم است و طاعات آبى است که زمین را با آن سیراب باید کرد و پاک کردن دل از معاصى و اخلاق ذمیمه [مذموم و بد] به جاى [و همانند] پاک کردن زمین است از خار و خاشاک و سنگ و کلوخ و گیاهى که زرع را فاسد مى‏کند. و روز قیامت هنگام درویدن است. پس باید امید داشتن بنده به آمرزش را، قیاس کرد به امید صاحب زرع، و همچنان که‏کسى تخم را به زمین پاک افکنده، آن را به موقع آب دهد و از سنگ و خار و خس پاک سازد، چون چشم به لطف پروردگار داشته، بنشیند و امید گندم به خانه بردن، در وقت درو داشته باشد، این امید را رجاء گویند. و عقلا از او مى‏پسندند و مدح او را مى‏کنند. همچنین هر گاه بنده زمین دل را از خار و خس اخلاق ذمیمه، رفت و درو کرد و تخم ایمان را در آن پاشید و آب طاعات را بر آن جارى ساخت، پس امید به لطف‏پروردگار داشته باشد که او را از سوء خاتمه نگاه دارد، و او را بیامرزد. و این امیدوارى او رجاء محمود [پسندیده]، و در نزد عقل و شرع مستحسن [نیکو] است. و همچنان که کسى که از زراعت تغافل ورزد و سال خود را به کسالت و راحت به سر برد، یا تخم را در زمین شوره که آب به آن نمى‏نشیند، افکند و بنشیند و توقع درو کردن و گندم به انبار کشیدن را داشته باشد، این را حمق و غرور گویند و صاحب آن‏را احمق نامند. همچنین کسى که تخم ایمان و یقین را در زمین دل نیفکند، یا بیفکند و لیکن خانه دل او مشحون به رذایل صفات و مستغرق شهوات و لذات باشد و آن را به آب طاعتى سیراب ننماید و چشم ایمان و مغفرت را داشته باشد، مغرور و احمق خواهد بود.
و از آنچه گفتیم معلوم شد که امیدوارى و رجاء، در وقتى است که آدمى توقع محبوبى را داشته باشد که جمع آورى اسبابى را که در دست او هست، کرده باشد، و دیگر چیزى نمانده باشد، مگر آنچه را که از قدرت او بیرون است، که فضل و کرم خداست، که از لطف خود، او را از سوء خاتمه، و ایمان او را از شیطان، و دل او را از هوا و هوس محافظت نماید.
پس احادیث و اخبارى که در ترغیب به رجاء و امیدوارى به خدا، و وسعت عفو و رحمت او رسیده، مخصوص است به کسانى که چشم داشت [همراه] با عمل خالص داشته باشند و به دنیا و لذت آن فرو نرفته باشند.
پس جان من! به هوش باش تا شیطان ترا فریب ندهد، و از طاعت و عبادت باز ندارد، و به امید و آرزو، روزگار تو را بگذراند، تا زمام کار از دست تو در رود. و نظرى به احوال انبیاء و اولیاء و بزرگان بارگاه خدا افکن، و سعى ایشان را در عبادات ملاحظه نماى و ببین که چگونه عمر خود را در خدمت پروردگار صرف نمودند. و روز و شب، بدن خود را در رنج افکندند، و به عبادت و طاعت مشغول شدند. و چشم از لذات دنیویه پوشیدند، و شربت محنت و بلا را نوشیدند. و با وجود این، از خوف خدا پیوسته در اضطراب، و دیده ایشان غرق آب بود. آیا ایشان امید به عفو و رحمت‏خداوند نداشتند؟ یا از وسعت کرم او آگاه نبودند؟ به خدا قسم که آگاهى آنها از من و تو بیشتر، و امیدوارى آنها بالاتر بود و لیکن مى‏دانستند:
نابرده رنج گنج میسر نمى‏شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

یافته بودند که امید رحمت بى دست آویزى [همراهی] طاعت و عبادت حمق و سفاهت است. آری:
شبان وادى ایمن گهى رسد به مراد
که چند سال به جان خدمت شعیب کند

(معراج السعادة، نراقی، ص149)
ناگفته پیداست که در عبارت نراقی بسیار تلاش شده است تا بین رجاء و غرور تفاوت گذارده شود. مرحوم امام در چهل حدیث (ص227) در این باره می نویسند: «ولی ای عزیز ملتفت باشد که رجا را از غرور تمیز دهی. ممکن است اهل غرور باشی و گمان کنی اهل رجا هستی. و تمیز آن از [راه شناخت] مبادی آن سهل است: ببین این حالتی که در تو پیدا شده و بدان خود را راجی [صاحب رجاء] می دانی، از تهاون [سبک شمردن] به اوامر حق [خدا] و کوچک شمردن حق و اوامر او پیدا شده، یا از اعتقاد به سعه رحمت و عظمت آن ذات مقدس؟ و اگر تمیز آن نیز مشکل است، از آثار [آن ها] می توان تمیز داد: اگر عظمت حق در دل باشد و قلب مؤمن به احاطه رحمت و عطای آن ذات مقدس باشد، قیام به اطاعت و عبودیت می کند؛ چرا که تعظیم و عبادتِ عظیم و منعم از فطریات است و تخلّف ناپذیر است؛ پس اگر با قیام به وظایف عبودیت، و جدّ و جهد در طاعت و عبادت، اعتماد به اعمال خود نداشته باشی و آن ها را به چیزی نشمری و امید به رحمت حق و فضل و عطای او داشته باشی و خود را به واسطه اعمال خود، مستوجب هر ذمّ و لوم و سخط و غضب بدانی و تکیه گاه تو رحمت وجود جواد علی الاطلاق باشد، دارای مقام رجاء هستی؛ و شکر خدای تبارک و تعالی کن و از ذات مقدس بخواه که آن را در قلب تو محکم کند و مقام بالاتر از آن را به تو عنایت فرماید. و اگر خدای نخواسته متهاون [سهل انگار] به اوامر حق بودی و بی اهمیت و ناچیز شمردی فرموده های ذات اقدس را، بدان که آن غرور است که در دل تو پیدا شده از [طریق] مکائد شیطان و نفس اماره تو. اگر ایمان به سعه رحمت و عظمت داشتی، اثری از آن نمایان بود در تو. مدعی که عملش مخالف دعوایش باشد خود مکذِّبِ [تکذیب کننده] خود است.» (چهل حدیث، امام خمینی، ص227)
نراقی همچنین در ادامه به روایاتی اشاره می کند که رجاء و آثار آن را در وجود بندگان به نمایش می گذارد. وی می نویسد: «چنانکه مروى است که مردى در حالت نزع بود و حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بر بالین او حاضر بودند، عرض کرد که خود را مى‏یابم که از گناهان ترسان، و به رحمت پروردگار امیدوارم، حضرت فرمود که در این وقت، این ترس و امید در دل بنده جمع نمى‏شود مگر اینکه خدا او را به آنچه امید دارد مى‏رساند و از آنچه مى‏ترسد ایمن مى‏کند. و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است که مردى را داخل جهنم کنند، پس در آنجا هزار سال معذَّب باشد، روزى فریاد کند که یا حنان یا منان، خداوند عالم به جبرئیل مى‏فرماید: برو بنده مرا نزد من آور. پس جبرئیل علیه السلام او را آورد، و در موقف پروردگار بدارد. پس خطاب الهى رسد که جاى خود را چگونه یافتى، عرض کند که بد مکانى بود، خطاب رسد که: او را به جائى که داشت برگردانید، آن بنده راه جهنم را پیش گیرد و روانه شود و به عقب خود نگاه کند، خداى تعالى فرماید که چرا به عقب نگاه مى‏کنى، عرض کند که: چنین به تو امید داشتم که چون مرا بیرون آوردی از جهنم، دیگر به آنجا بر نگردانى، خطاب رسد که او را بر گردانید و به بهشت برید.
و نیز از آن حضرت رسول صلى الله علیه و آله مروى است که خداى تعالى فرمودند که مطمئن نشوند عبادت کنندگان به عبادتى که به امید ثواب من مى‏کنند، به درستى که اگر غایت سعى خود را در طاعت بکنند و در مدت عمر نفسهاى خود را به زحمت بیندازند در بندگى من، باز مقصر خواهند بود و حق عبادت مرا بجا نیاورده خواهند بود در مقابل آنچه از من مى‏خواهند از کرامات و نعیم بهشت من، و از درجات عالیه در جوار من. و لیکن باید به رحمت من، واثق باشند و به فضل و کرم من امیدوار باشند و مطمئن و خاطر جمع به حسن ظن به من باشند، که هر گاه چنین باشند رحمت من ایشان را در مى‏یابد، و خوشنودى و آمرزش خود را به ایشان مى‏رسانم، و خلعت عفو خود را به ایشان مى‏پوشانم. به درستى که منم خداوند رحمن و رحیم، و به این نام خود را نامیده‏ام. و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروى است که دیدم در کتاب على بن ابیطالب صلوات الله علیه که نوشته بود حضرت رسول صلى الله علیه و آله در بالاى منبر فرمودند که: قسم به آن خدائى که به غیر از او خدائى نیست که به هیچ مؤمنى خیر دنیا و آخرت داده نشد، مگر به واسطه حسن ظن به خدا، و امیدواری به او، و حسن خلق او، و احتراز کردن از غیبت مؤمنین. و قسم به خدائى که به غیر از او خدائى نیست، که خداى تعالى هیچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى‏کند، مگر به جهت‏گمان بد که به خداوند داشته باشد، و کوتاهى او در امیدوارى به خداوند، و بد خلقى و غیبت مؤمنین. و قسم به خدائى که به غیر از او خدائى نیست، که هیچ بنده ظن نیکو به خدا نمى‏دارد، مگر اینکه خدا به ظن او با او رفتار مى‏کند، زیرا که خدا کریم است و همه خیرات در دست اوست، و شرم دارد که بنده مؤمن گمان نیک به او داشته باشد و گمان او تخلف کند و امید او بر نیاید. پس نیکو کنید گمان خود را به خدا و به سوى او رغبت‏نمائید.» (معراج السعادة، نراقی، ص150)
در اینجا لازم است روایاتی را از امام صادق علیه السلام مرور نماییم تا بحث رجاء و رابطه آن با غرور را بهتر دریابیم:
«کافی بإسناده عن ابن أبی نجران، عَمَّن ذکره، عن أبی عبدالله علیه السلام، قال قلت له: قومٌ یعملون بالمَعاصی و یقولون نَرجوا ! فلا یزالون کذلک حتّی یأتِیَهم الموتُ. فقال: هؤلاء قومٌ یَتَرَجَّحون فی الأمانیَّ. کذبوا، لیسوا براجین. إنَّ مَن رجا شیئاً طَلَبَه؛ و مَن خاف مِن شئٍ هَرَبَ منه.» (اصول کافی، شیخ کلینی، ج2، ص68)
ترجمه: گفتم به حضرت صادق علیه السلام، یک دسته از مردم اند که معصیت می کنند و می گویند: ما امیدواریم. همواره چنین اند تا مرگشان برسد. فرمود: «آن ها قومی هستند که از اعتدال به آرزوهای بیجا مایل شده اند. دروغ می گویند و راجی نیستند. کسی که امیدِ چیزی را داشته باشد، آن را طلب می نماید؛ و کسی که ترسناک باشد از چیزی، از آن فرار می کند.»
«و بإسناده عن الحسین بن أبی سارة قال سمعت اباعبدالله علیه السلام، یقول: لایکون المؤمن مؤمناً حتی یکون خائفاً راجیاً، و لایکون خائفاً راجیاً حتی یکون عاملاً لِما یخاف و یرجو.» (اصول کافی، شیخ کلینی، ج2، ص71)
ترجمه: شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود: «مؤمن، مؤمن نمی باشد مگر آن که ترسناک و امیدوار باشد. و ترسناک و امیدوار نمی باشد تا این که به جا آورد آن چه را که می ترسد و امیدوار است.»
در پایان این فصل، با توجه به این که بحث رجاء را مورد اشاره قرار دادیم، بسیار بجاست که با هم عبارتی را از امام راحل در این باره مرور کنیم. ایشان ضمن آن که هشدار می دهند به این که همواره باید خوف (ترس از خدا) و رجاء (امید به خدا) همراه هم باشند، می نویسند: «خوف و رجا نباید، یکی بر دیگری رجحان داشته باشد.
...انسان وقتی که کمالِ نقص خود را از قیام به عبودیت ملاحظه کرد [فهمید که نمی تواند حق عبادت خدا را به جای آورد] و دقت و ضیق راه آخرت را تفکر نمود، خوف در او حادث شود به اعلی درجه. و وقتی ملاحظه ذنوب خود را نمود و تفکر در حال مردمی کرد که [در] عاقبت امر، بی ایمان و عمل صالح از دنیا رفتند و حالشان با این که در اول امر خوب بود، منجر به بدی شد و مبتلا به سوء عاقبت شدند، در او خوف شدید [حاصل] شود. در حدیث شریف کافی از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند: «قال: المؤمن بَینَ المَخافتین: ذنبٌ قد مضی لا یَدری ما صَنَعَ الله فیه؛ و عمرٍ قد بقی لا یَدری ما یکتسبُ فیه من المهالک. فهو لایُصبحُ الا خائفاً و لا یُصلِحُه إلا الخوفُ.» [5] «حضرت صادق علیه السلام [می فرماید] که مؤمن بین دو خوف است: گناهی که همانا گذشته و نداند چه معامله کند خداوند در آن؛ و عمری که باقی مانده و نداند چه مهلکه هایی در آن کسب می کند. پس او صبح نکند مگر ترسناک؛ و اصلاح نکند او را مگر ترس.» و در خطبه رسول اکرم صلی الله علیه و آله که در حدیث کافی از جناب صادق علیه السلام نقل می نماید به همین مضمون وارد است .[6]
بالجمله خود [انسان] در کمال نقص و تقصیر، و حق در کمال عظمت و جلالت و سعه رحمت و عطاست. و عبد در بین این دو نظر همیشه در حد اعتدال خوف و رجاست. و چون اسماء جلالیه و جمالیه به یک سان در قلب سالک جلوه کند، خوف و رجا رجحان بر هم پیدا نکنند. و بعضی گفته اند در بعضی اوقات، خوف برای انسان نافع تر است، مثل حال صحت و سلامت، تا انسان در کسب مال و عمل صالح کوشد. و در بعضی حالات رجا بهتر است، مثل حال پیدایش امارت [علائم] موت، تا انسان ملاقات کند حق را با حالتی که محبوبتر است پیش او .[7] و این سخن مطابق گفته های سابق و احادیث مذکوره درست نیاید؛ زیرا که رجاء محبوب نیز باعث بر عمل و کسب آخرت است [و عامل رفتار نیکو می باشد]؛ و خوف از حق همیشه محبوب [نیست] و منافات با رجاء واثق ندارد. و بعضی گفته اند خوف از فضائل نفسانیه و کمالات عقلیه نیست در دار آخرت؛ و فقط آن در دار دنیا، که دار عمل است، از امور نافعه است برای فعل عبادات و ترک معاصی و بعد از خروج از دنیا فایده ای ندارد؛ به خلاف رجا که منقطع نشود و در دار آخرت نیز باقی است، زیرا که بنده هر چه بیشتر به رحمت خدا نایل شود، طمعش به فضل حق افزون گردد؛ زیرا که خزائن رحمت وجود حق تناهی ندارد. پس، خوف منقطع شود و رجا باقی ماند[8] .»(چهل حدیث، امام خمینی، ص229)
پس با توجه به آن چه در این فصل آوردیم، می توان گفت: ماه رمضان ماه رحمت الهی است و برای ما بندگان آلوده به گناه، بهترین فرصت است تا به دور از غرور، و با رجاء و امید به لطف و رحمت خداوندی، گام در مسیر اصلاح خویش زنیم و با عمل به دستورات پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام، این ماه را ماه پاکی و تزکیه خویش قرار دهیم. اعمال ما اگرچه ارزشی ندارند ولی به لطف رحمت بی کران خداوند می توانند ما را مشمول غفران الهی نمایند. و به یاد آوریم که هرگاه از امام خمینی می پرسیدیم که چه کنیم؟، ما را به دعاها و اعمالی رهنمون می شدند که در کتاب های دعا نوشته شده است و این نیست مگر آن که راه سعادت بشر با استمداد از دستورات هادیان طریق و توکل بر خدا و رجاء به لطف بی انتهای او همراه است.

پی نوشت :

1- سوره زخرف، آیه71.
2-سوره زمر، آیه53.
3- سوره حجر، آیه56.
4- سوره یوسف، آیه87.
5- اصول کافی، شیخ کلینی، ج2، ص71.
6- اصول کافی، شیخ کلینی، ج2، ص70.
7- احیاء العلوم، غزالی، ج4، ص163.
8- به نقل از مجلسی در مرآة العقول، ج8، ص32.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.