پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

پرتوی بر تفسیر عارفانه کشف الاسرار

دلیل راه -7

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران : ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریف‌ترین ماه‌های سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می‌شودو عبادت در یکی از شب‌های آن (شب قدر )بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماه‌ها است؛ روزهایش بهترین روزها، شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعات است. بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفس‌های شما تسبیح، خواب شما عبادت، عمل‌هایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.»
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی یادگار گرامی امام راحل به برکت ایام مبارک ماه رمضان سلسله نوشتاری را در اختیار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران قرار داده اند که از امروز تا پایان ماه مبارک رمضان تقدیم خوانندگان وکاربران گرامی و علاقمندان اهل بیت (ع) و دوستداران بیت امام خمینی (س) می کند ،باشد تا در این راه قدمی هرچند کوچک برداشته باشد .
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در این نوشتار آنچنان که خود نوشته است : "نگارنده را امسال فراغتی حاصل شد تا کتاب شریف کشف الاسرار نوشته ابوالفضل رشید الدین میبدی را به مطالعه برگیرد و از همین رو بر آن شدم که گوشه هایی از آن را که موافق طبع ایام روزه داری است،خدمت برادران و خواهران تقدیم کنم و به فراخور مطالب آن از تفاسیر و متون دیگر اسلامی بهره گرفته و آن را ضمیمه نوشتار کنم.
"بخشهای قبلی این سلسله نوشتار که با عنوان "دلیل راه "منتشر می شود،روزهای گذشته منتشر شد؛اینک بخش هفتم تقدیم می شود :

مرحوم سید حیدر آملی در تفسیر المحیط الأعظم درباره امساک ظاهری و باطنی، مطلب مفصلی دارد که آن را ترجمه کرده و با هم مرور می کنیم: «امساک بر دو نوع است: یک قسم آن به ظاهر تعلق دارد و یک قسم به باطن. آن امساکی که مربوط به ظاهر است خود مشتمل بر چند امساک است:
امساک اول: آن است که زبان را از کلام بیهوده و آن چه مخالف رضای خداست و با اوامر و نواهی او مغایر است، باز دارد، چراکه خداوند تعالی به حضرت مریم جز به امساک در کلام امر نکرد و فرمود: (فقولی إنّی نذرت للرحمن صوماً فلن أکلّم الیوم إنسیّاً) [1]
پس بگو من نذرت کرده ام که برای خدا روزه بگیرم، پس با هیچ بشری امروز صحبت نمی کنم. و درستی آن چه گفتیم از این آیه نیز معلوم می شود: و هزّی الیک بجزع النخلة تساقط علیکِ رطباً جنیاً فکلی و اشربی و قرّی عیناً [2] (و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه ای بر تو فرو می ریزد، پس بخور و بنوش و چشمت را به این مولود تازه روشن دار)چراکه در این آیه، به اکل و شرب امر شده است و در آن آیه امر به سکوت از کلام اضافی شده است. پس شناختیم که بالاترین روزه ها، سکوت از کلام اضافی است و اگر چنین نبود، پیامبر نمی فرمود: «من صَمَت نجی» [3] (هرکس سکوت کرد، نجات یافت) و حکمت این گفتار آن است که سکوت ظاهری باعث گویایی باطن و گفتار بهشتی می شود و به همین سبب است که وقتی مریم از گفتار باز ایستاد، عیسی در گهواره به گفتار در آمد و ادعای خلافت خداوندی نمود و از همین جا سرّ گفتار رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) معلوم می شود که فرمود: «من أخلَص لله تعالی اربعین صباحاً، ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه» [4] (هر کس چهل روز نسبت به خداوند اخلاص بورزد، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری شود.) و فرمود: «اذا بلغ الکلام الی الله فامسکوا» [5] (وقتی سخن به خداوند رسید، دست نگه دارید) چراکه مراد آن است که از سخن گفتن به زبان و اشاره باز ایستید، چراکه زبان و اشاره قابلیت آن را ندارد و آن چه کلام قابلیت آن را ندارد، خبر دادن زبانی از آن نفعی نمی رساند و چه بسا که مضرّ است آن سان که همین امر درباره علوم ذوقی و معارف الهی جاری است و به همین سبب در موضع دیگری می فرماید: «من عَرَفَ الله کلّ لسانه»[6] (هر کس خدا را شناخت زبانش لکنت گرفت.) یعنی زبان از کلام درباره خداوند و عبارت پرداری درباره او لکنت گرفت، چراکه معرفت خدا به شهود و چشیدن است و لسان از سخن درباره او عاجز است. چنانکه آدمی وقتی عسل را شناخت و آن را چشید، از بیان شیرینی آن عاجز است.
و همچنین در حدیث است از امام کاظم علیه السلام که فرمود: «هل یکبّ الناس علی مناخرهم فی النار الا حصائد السنتهم» [7] (آیا چیزی غیر از سنگ ریزه های زبان، مردم را از بینی هایشان به سوی آتش می کشاند؟!) و سنگ ریزه های زبان معمولاً جز درباره کلام اضافی استعمال نمی شود.
و امیر مؤمنان فرمود: «من کثر کلامه، کثر خطؤه و من کثر خطؤه، قلّ حیائه و من قلّ حیائه، قل ورعه و من قلّ ورعه، مات قلبه و من مات قلبه، دخل النار» [8] (هر کس کلامش زیاد شد، خطایش زیاد می شود و هر کس خطایش زیاد شد، حیائش کم می شود و هر کس حیائش کم شد، تقوایش کم می شود، و هر کس تقوایش کم شد قلبش می میرد و هر کس قلبش مرد، داخل آتش می شود.)
و هر آنچه گفتیم در آیه شریفه (سوره النور )جمع می شود که فرمود: وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿۱۴﴾ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ ﴿۱۵﴾ وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ ﴿۱۶﴾ یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿۱۷﴾وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۱۸﴾

ترجمه: «اگر فضل و رحمت الهی در دنیا و آخرت شامل شما نمی شد، به خاطر این گناهی که کردید عذاب سختی به شما می رسید!. به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر می گرفتید، و با دهان خود سخنی می گفتید که به آن یقین نداشتید؛ و آن را کوچک می پنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است!. چرا هنگامی که آن را شنیدید نگفتید: «ما حق نداریم که به این سخن تکلّم کنیم؛ خداوندا منزّهی تو، این بهتان بزرگی است»؟!. خداوند شما را اندرز می دهد که هرگز چنین کاری را تکرار نکنید اگر ایمان دارید!. و خداوند آیات را برای شما بیان می کند و خدا دانا و حکیم است.»
به خدا قسم و باز به خدا قسم، اگر درباره آن چه در این باب نگاشتیم، نبود مگر همین آیات کافی بود که با قطعیت تمام از کلام زائد بپرهیزیم و از آن چه گوینده آن به آن علم ندارد دوری کنیم.
پس با توجه به آن چه آوردیم، هر آن کس که معتقد است که دو فرشته از جانب خداوند، خیر و شر او را ضبط می کنند، هرگز به قدر ضرورت سخن نمی گوید و به غیر از خیر، لب نمی گشاید و شاهد بر این مدعا، قول خداوند است که فرمود:اذ یتلقّی المتلقّیان عن الیمین و عن الشمال قعید[9]([به خاطر بیاورید] هنگامی راکه دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند، اعمال او را دریافت می کنند.) پس اگر آن چه را گفتیم شناختی، باید زبان خویش را حفظ کنی و از کلام زائد بپرهیزی، چراکه ضرر آن از نفعش بیشتر است و فسادش از فائده اش عظیم تر. و این در حالی است که درستی سخن ما را هم به سبب آیات و روایات و هم به سبب حکم عقل شناخته ای.

و اما امساک دوم:
عبارت است از چشم پوشیدن از مشاهده همه محرمات و همه آن چه خداوند از آن نهی کرده است. و چشم بستن بر حلال ها، مگر به قدر ضرورت. چرا که تقوا تنها در اجتناب از محرمات و منهیات نیست بلکه در اجتناب از حلال ها و مباح ها ـ جز به مقدار ضرورت ـ نیز می باشد و به همین معنی اشارت دارد که در قرآن می فرماید: قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا[10](به مؤمنان بگو چشم های خویش را فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند.) چراکه فرو گرفتن چشم معمولاً با حفظ عفاف ملازمه دارد و این به آن سبب است که اگر آدمی چیزی را ندیده باشد به آن میل ندارد و نفس آدمی به طلب آن نخواهد بود. و این نکته ای است که هر عاقلی با مراجعه به وجدان خویش در می یابد. پس حفظ چشم عامل بسیار مهمی در حفظ عفاف است و در نوردیدن مرز عفاف ماده اصلی هر فساد و منبع همه شرور است.
و به همین جهت خداوند در سوره مؤمنین «حافظین فروج» را در زمره صالحین و خاشعین قرار داده است و می فرماید:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱﴾ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿۲﴾ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿۳﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ﴿۴﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿۵﴾ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿۶﴾ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿۷﴾
ترجمه: «مؤمنان رستگار شدند؛. آن ها که در نمازشان خشوع دارند؛ . و آن ها که از لغو و بیهودگی رویگردانند؛ . و آن ها که زکات را انجام می دهند؛ . و آن ها که دامان خود را (از آلوده شدن به بی عفتی) حفظ می کنند؛ . تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند، که در بهره گیری از آنان ملامت نمی شوند؛ . و کسانی که غیر از این طریق را طلب کنند، تجاوزگرانند.»
امساک سوم:
جلوگیری از شنیدن آن چیزهایی است که خداوند شنیدن آن ها را بر او و بر همه بندگان حرام کرده است. همانند غیبت مسلمان و یا شنیدن موسیقی حرام و شنیدن سخن گمراهان و فاسقانی که باعث انحراف از طریق حق و صراط مستقیم می شوند. چنان که فرمود: و إذا رأیت الذین یخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیثٍ غیره[11] (هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزاء می کنند، از آن ها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند.) و فرمود: و إذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه [12] (و هرگاه سخن لغو و بیهوده می شنوند، از آن روی می گردانند.) و فرمود: إن السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا[13](گوش و چشم و قلب همه مسئولند.)

امساک چهارم، پنجم و ششم:
امساک چهارم، امساک از بوئیدن رایحه خبیث است، و امساک پنجم امساک از چشیدن چیزهایی است که او را به شهوات جذب می کند. و امساک ششم، امساک از لمس چیزهایی است که او را به حرام جذب می کند.
و با توجه به همین حواس آدمی که رعیت نفس و کارگران او هستند پیامبر می فرمایند: «کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته» [14] یعنی همه شما نسبت به رعایای خویش که حواس و قوای شما هستند، حاکم و سلطان هستید و از همه شما درباره استعمال آن ها سؤال می شود. پس اگر آن ها را در راهی که به خاطر آن خلق شده اند به کار گرفتید، از زمره اهل عدل و قسط برشمرده خواهید شد و جایگاهتان بهشت و رحمت است و اگر آن ها را در غیر آن چه برای آن خلق شده اند به کار گرفتید، از اهل ظلم و جور و عدوان به حساب می آیید و جایگاهتان جهنم است. چراکه ظلم عبارت است از قرار دادن شئ در غیر محل خود و عدل عبارت است از قرار دادن شئ در محل خود. پس هر کس جوارح خویش را در غیر مقامی که خداوند آن ها را به آن سبب خلق کرده است، به کار برد، ظالم است و ظالم ملعون بوده و مستحق آتش است.
و اما امساک حواسّ باطن:
امساک اول: امساک قوه اندیشه است از این که در امور غیر نافعه تفکر کند و در غیر آن چه به مصلحت اوست بیاندیشد، چراکه قوه فکر آدمی خلق شده است تنها برای آن که انسان از مبادی به مقاصد رهنمون شود و هر که در غیر آن، فکر خویش را به کار گیرد، ظالم است و چون فکر دارای چنین استعدادی است خداوند فرمود: إنّ فی ذلک لآیات لقوم یتفکّرون[15] (در این، نشانه هایی است برای قومی که می اندیشند) و پیامبر فرمود: «تفکّر ساعة خیر من عمل سبعین سنة»[16] (یک ساعت تفکر از هفتاد سال عمل بهتر است.)
امساک دوم: امساک قوه حافظه است از آن چه برای آن خلق نشده است. چراکه حافظه تنها برای حفظ معارف الهیه و علوم عقلیه و مشابهات آن است.
و امساک سوم: امساک از بد به کار بردن قوه خیال در آن چیز هایی است که برای آن خلق نشده است.
و امساک چهارم مربوط به قوه واهمه است.
پس: درجات روزه سه مرحله است: کمترین آن، بازداشتن نفس از مفطرات همراه با نیت است که روزه عموم مردم است و مرحله دوم، بازداشتن نفس از مفطرات، حفظ زبان و چشم و سایر اعضا است و مرحله سوم آن است که آدمی علاوه بر آن ها قلب خویش را نیز از فکر و وسوسه حفظ کند و آن را محدود به ذکر خدا کند.» [17]
مرحوم سید حیدر آملی درباره روزه اهل حقیقت نیز بیان مفصلی دارد که گوشه هایی از آن را ترجمه می کنیم: «صوم اهل حقیقت، امساک از مشاهده غیر حق تعالی است، به حکم آن که گفته اند «لیس فی الوجود سوی الله تعالی و اسمائه و صفاته و افعاله فالکل هو و به و منه و الیه» یعنی در عالم وجود چیزی جز خدا و اسماء و صفات و افعال او نیست پس همه چیز عالم یا اوست یا برای اوست و یا از اوست و یا به سوی اوست. و این روزه اهل حقیقت است چرا که هر کس نفس خویش را از مشاهده هر آن چه غیر خدا است، باز ندارد، مشرک است و نماز و روزه مشرک صحیح نیست. چونکه اصل در روزه، آن است که باطن خود را از پلیدی شرک و خباثت دیدن غیر خدا، به وسیله آب توحید و نور ایمان بشوئیم. چنانکه همین طهارت باطن در هر عبادتی شرط است و بدون این طهارت و با وجود شرک ـ چه جلیّ و آشکار باشد و چه خفیّ و پنهان ـ روزه صحیح نیست و هر مشرکی کافر است و هر کافری مشرک. چنانکه خداوند می فرماید: و من یشرک بالله فقد ضلّ ضلالاً بعیدا [18] (و هر کس برای خدا همتایی قرار دهد، در گمراهی دوری افتاده است.) و این قاعده ای کلی در طریق توحید و نزد صاحبان آن است. و اظهار آن نیز جز در نزد اهل آن جایز نیست. چنان که فرمود: إنّ الله یأمرکم أن تؤدّوا الأمانات الی اهلها [19] (خداوند امر می کند شما را که امانت را به اهلش باز پس دهید.) و همان طور که صاحب شرک جلیّ عبادتش صحیح نیست، صاحب شرک خفیّ نیز روزه و نمازش صحیح نیست. خداوند در این آیه شریفه به صاحب شرک خفی اشاره می کند که: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعبادة ربه احداً[20] (پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک قرار ندهد.) این آیه مربوط به شرک خفی است. چراکه اگر مراد صاحب شرک جلی بود می گفت: «و لا یشرک بربّه احدا» (هیچ کس را شریک پروردگارش قرار ندهد) پس از همین که فرمود عبادة ربه معلوم می شود که اشاره آیه به صاحب شرک خفی است. و همچنین است آیه شریفه: و ما یؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون[21] (و بیشتر آن ها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند.) و همچنین است فرموده پیامبر مکرم اسلام که فرمود: «دبیب الشرک فی امتی اخفی من دبیب النملة السوداء علی الصخرة الصمّاء فی اللیلة الظلماء» [22] (سرایت شرک در امت من، مخفی تر است از سرایت مورچه سیاه بر صخره سخت در شب تاریک) و در باره همین شرک خفیّ و جلیّ و همچنین درباره توحید الوهی و توحید وجودی است که گفته اند: «ان توحید ساعة واحدة یفنی کفر سبعین سنة و کفر ساعة واحدة یفنی اسلام سبعین سنة» (یک ساعت توحید، کفر هفتاد سال را فنا می کند و یک ساعت کفر، اسلام هفتاد سال را فانی می سازد.) [23]
با توجه به آن چه گفته شد و از عبارات بزرگان خواندیم، می توان گفت اشاره ایشان در روزه اهل حقیقت به مرتبه ای است که عالمان علم اخلاق از آن با عنوان درجه سوم از زهد یاد کرده اند.
امام خمینی در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل در این باره می نویسند: «باید دانست که از برای زهد، همچون سایر صفات نفسانیه و مقامات انسانیه، مراتب و درجاتی است بی شمار که به حسب جزئیات، تحت احصاء و حصر نیاید. و ما به طور کلی اشاره [ای] به بعض مراتب آن به قدر مناسب با این اوراق می کنیم:
درجه اول: زهدِ عامه است. و آن عبارت است از اعراض از دنیا برای رسیدن به نعیم آخرت. و این درجه، در حقیقت کسبی است که از روی ایمان به بعض منازل آخرت پیدا شده است، و صاحب این مقام در اسارت شهوت است، لکن به حکم عقل، شهوات زایله حقیره را ترک می کند برای رسیدن به لذّات باقیه شریفه. پس این، ترک شهوت برای شهوت است.
و از این درجه محسوب است اعراض از دنیا برای خوف از عقاب عالم آخرت. گرچه در اطلاق زهد بر این ترک و اعراض از خوف، مسامحه است. هر چند در روایت منقول از عیون اخبار الرضا(ع) وارد است که از حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ سؤال شد از زاهد در دنیا، فرمود: «کسی است که ترک می کند حلال آن را از ترس حساب آن، و ترک می کند حرامش را از ترس عقاب آن.» [24]
لکن بیانات آن سروران دین و مربّیان نفوس به حسب اختلاف ادراکات، مختلف است؛ یعنی برای هر کس به فراخور، مقام و مرتبه ای از مراتب مقامات انسانیت را بیان می فرمودند، و عارف به مقامات نفس و اسلوب کلمات اهل الله برای کشف مرادات آن ها، این نکته را باید در نظر داشته باشد تا جمع شتات کلمات اولیاء و انبیاء ـ علیهم السلام ـ در این ابواب بشود.
درجه دوم: زهد خاصه است. و آن عبارت است از اعراض از مشتهیات حیوانی و لذایذ شهوانی برای رسیدن به مقامات عقلانی و مدارج انسانی. و این درجه، از علم و ایمانِ به بعض مراتب عالیه از عالمِ آخرت پیدا شود که به واسطه آن علم و ایمان، مشتهیات حیوانی و لذّات جسمانی در نظر، مُحقَّر و کوچک شود، و این، مبدأ اعراض و منشأ انصراف نفس از آن ها شود.
و لذّات عقلیه روحانیه و ادراکات مرسله مجرده، گرچه مورد اعتناء فلاسفه و اعاظم از ارباب علم و دانش همیشه بوده و فیلسوف بزرگ عظیم الشأن ارسطوطالیس، معلم اول، در این باب اهمیت بسیار داده ، [25]ولی این درجه نیز نزد اصحاب معرفت و ایقان و ارباب حقیقت و عرفان مُعَلَّل است. و چون این اعراض برای لذت است ـ گرچه لذت روحانی ـ ، قدم نفسانی در کار است و آن زهد حقیقی نیست، بلکه ترک شهوت و لذّت است برای شهوت و لذّت.
درجه سوم: زهد اخصِّ خواص است. و آن عبارت است از اعراض لذات روحانی و ترک مشتهیات عقلانی برای رسیدن به مشاهده جمال جمیل الهی و وصول به حقایق معارف ربّانی. و این اول مقامات اولیاء و محبّین است و از مراتب عالیه زهد است، و زهدِ حقیقی عبارت است از ترک غیر خدا برای خدا.
و پس از این مقام، اول مراتب فنا برای سالک دست دهد که آن عبارت است از فنای از لذّات و عدم التفات به آن. و پس از این، مقامات دیگر اولیاء است که مقام را گنجایش ذکر آن نیست، و ما در این مقام اکتفا می کنیم به ذکر همین سه درجه که از امّهات درجات است. [26]
پایان این فصل را به ترجمه گفتار خواجه عبدالله انصاری مزیّن می سازیم در کتاب منازل السایرین. ایشان در بیان مراتب زهد، سومین مرتبه را، درجه زهد در زهد نامیده و می نویسد: «و این به سه چیز حاصل شود: به این که آن چه را در آن زهد ورزیده ای حقیر بشماری و به این که همه حالات (فقر، غنا، سلامت و مرض) در پیشگاه تو یکسان باشد و به این که با نگاه به وادی حقائق، از اینکه خود را چنان ببینی که به وسیله زهد برای خود مقامی اکتساب کرده ای، عبور کنی.» (منازل السایرین، خواجه عبدالله انصاری، ص123)
پی نوشت :‌
1. سوره مریم، آیه26
2. سوره مریم، آیه25و26
3. مسند احمد، ابن حنبل، ج2، ص159
4. عیون اخبار الرضا، صدوق، ج2، ص69 / احیاء علوم الدین، غزالی، ج4، ص545
5. جامع الاسرار و منبع الانوار، ص126
6. مشکات الانوار من غُرّ الاخبار، ص306
7. بحار الانوار، ج77، ص90
8. نهج البلاغه، حکمت 341
9. سوره ق، آیه17
10. سوره نور، آیه30
11. سوره انعام، آیه68
12. سوره قصص، آیه55
13. سوره اسراء، آیه36
14.بحار الانوار، ج75، ص38
15 . سوره رعد، آیه3
16 . مثله بحار الانوار، ج66، ص296
17. تفسیر المحیط الاعظم، آملی، ج4، ص195
18. سوره نساء، آیه116
19. سوره نساء، آیه58
20. سوره کهف، آیه110
21. سوره یوسف، آیه106
22. عوالی اللئالی، ج2، ص74
23. المحیط الاعظم، آملی، ج4، ص215
24. متن خبر چنین است: عن الصادق ـ علیه السلام ـ «أنّه سُئل عن الزاهد فی الدنیا؟ قال: الذی یَترُک حلالَها مخافة حِسابه و یَترک حرامها مخافة عقابه.» (وسائل الشیعة، ج16، ص16، باب 62 از ابواب جهاد النفس، ح16 / عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، شیخ صدوق (ره)، ج1، ص243، ح81).
25 . اُثولوجیا (چاپ شده در فلوطین عند العرب)، ص56، میمر4 و ص84، میمر7.
26. شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی سلام الله علیه، ص297

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.